دسته‌بندی نشده · آوریل 29, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب آخرین روزهای پدر | ولادیسلاو ولادیمیروویچ اسی پنکو | انتشارات ایماد



معرفی کتاب آخرین روزهای پدریک داستان کوتاه تفکربرانگیز از ولادیسلاو ولادیمیروویچ اسی پنکو. در کتاب آخرین روزهای پدر، او تجربه واقعی خود از روزهای پایان عمر پدرش را روایت می‌کند، زمانی که آن‌ها به دلیل بیماری پدر وقت بیشتری را در کنار هم می‌گذرانند و این تجربه نگاه نویسنده به زندگی را تغییر می‌دهد… .

درباره کتاب آخرین روزهای پدر:

آیا ممکن است سوگواری برای از دست دادن یک عزیز، قبل از مرگ او شروع شود؟ پاسخ کتاب آخرین روزهای پدر به این سوال مثبت است. این داستان که براساس تجربه واقعی نویسنده نوشته شده، به روزهایی می‌پردازد که ولادیسلاو ولادیمیروویچ اسی پنکو متوجه می‌شود پدرش در مهلک‌ترین مرحله سرطان قرار دارد و این خبر او را دگرگون می‌کند. همه ما روزی می‌میریم و ولادیسلاو هم از این موضوع آگاه است، اما انتظار برای فرا رسیدن روز پایانی عمر، تجربه‌ای کاملا متفاوت است.

نویسنده که خود شخصیت اول این داستان است، بعد از فهمیدن شرایط پدرش تصمیم می‌گیرد زمان بیشتری را با او بگذراند. در این روزهای با هم بودن، خاطرات مشترک زنده می‌شوند و متوجه می‌شویم که کار و تجارت تا چه حد ولادیسلاو -یا همانطور که پدرش او را خطاب می‌کند، ولاد- را از خانواده‌اش دور کرده است. او زندگی مدرن را مسئول این فاصله می‌داند، اما گذشت زمان به او و خواننده نشان می‌دهد که برای این غیبت نمی‌توان کسی جز خودش را سرزنش کرد. هر روز که لحظه مرگ پدر نزدیک‌تر می‌شود ولاد ارزش بودن کنار او بودن را بیشتر درک کرده و به درستی تصمیمات زندگی‌اش شک می‌کند … .

نکته جالب این کتاب برای خواننده فارسی‌زبان، آشنایی با داستان‌های معاصر روسی و سبک زندگی مردم این کشور در قرن بیست و یکم است. با وجود محبوبیت کتاب‌های کلاسیک روسیه برای خوانندگان، آثار اندکی از نویسندگان دوران جدید به فارسی ترجمه شده است و کتاب آخرین روزهای پدر به این دلیل اثری متمایز است. البته باید یادآوری کرد که یک داستان حتی اگر روایتگر زندگی واقعی نویسنده باشد، نماینده تمام مردم یک کشور نیست و نباید دریافت‌ها و برداشت‌های شخصی را به کل یک جامعه تعمیم داد.

کتاب آخرین روزهای پدر مناسب چه کسانی است؟

اگر قصد دارید با داستان‌های معاصر روسی بیشتر آشنا شوید این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب آخرین روزهای پدر می‌خوانیم:

هنگامی که با خودرو رسیدم به داخل کوچه، ماشین از سمت راست بیمارستان به سمت درب ورودی می‌رفت، در آن سمت پر بود از درختان شاه بلوط و صنوبر سرسبز. همچنان که خودرو به راه خودش ادامه می‌داد من هم همزمان به دنبال پدرم می‌گشتم. در انتهای کوچه جایی که محل پارک ماشین‌ها بود، پدرم نزدیک یک شاه بلوط بزرگ روی نیمکت نشسته بود، و صورتی جدی همراه با چشمانی خوشحال داشت.

او با نانی در دستش، تکه‌های کوچک نان را جدا می‌نمود و به سمت کبوترهایی پرتاب می‌کرد که در آن جا در حال نشست و برخاست بودند.

این صحنه من را متحیر کرد، چرا که در زندگی‌ام هرگز چیزی شبیه به آن از والدینم را ندیده بودم.

اما به یاد می‌آورم که پدرم از سرگذشت دوران کودکی و جوانی‌اش در یک خانه‌ی شخصی در شهر پودیل برای من تعریف می‌کرد.

در حیاط آن جا او یک کبوتر خانه برای خودش داشت، هنگام غروب به آن جا می‌رفت، به کبوتر‌ها غذا می‌داد و پرواز آن‌ها در آسمان را تماشا می‌کرد.

من رفتم در کنار پدر نشستم و به آهستگی با او شروع به حرف زدن کردم تا کبوترها را نترسانم.

من گفتم: «لطفاً چند تا تیکه نون به من هم بده».

پدرم گفت: «بیا بگیر!» در آن دقایقی که به کبوتر‌ها غذا می‌دادیم، بین ما سکوت حکم فرما شده بود، می‌توان گفت که: آن لحظاتِ پر از سکوت حتی از طولانی‌ترین گفتگو‌ها بین دو نفر هم طولانی‌تر شده بود.





معرفی و دانلود کتاب آخرین روزهای پدر | ولادیسلاو ولادیمیروویچ اسی پنکو | انتشارات ایماد