دسته‌بندی نشده · می 24, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب افسانه‌ی ایکاباگ | جی. کی. رولینگ | انتشارات پرتقال



معرفی کتاب افسانه‌ی ایکاباگاگر در یک سرزمین عجیب و غریب زندگی کنید که هیولایی زیر آن در کمین باشد، ‌ چه حس و حالی دارید؟ کتاب افسانه‌ی ایکاباگ اثر جدید و بسیار محبوب جی. کی. رولینگ، ‌خالق داستان‌های هری پاتر است. افسانه‌ی ایکاباگ شما را به دل یک سرزمین افسانه‌ای جدید با ماجراجویی‌های عجیب و جذاب می‌برد.

درباره کتاب افسانه‌ی ایکاباگ:

تصور کنید در یک سرزمین شاد، ‌با پادشاهی بی‌باک، مردمان خوشحال و غذاهای بی‌نظیر و خوشمزه زندگی می‌کنید. چه کسی باور می‌کند که یک هیولای بسیار بزرگ و خطرناک درست در کنار چنین سرزمینی کمین کرده است؟

کتاب افسانه‌ی ایکاباگ (The Ickabog) اثر موفق و بسیار جذاب جی. کی. رولینگ (J. K. Rowling) است که بیش از ده سال از نوشتن پایان کتاب و انتشار آن دوری کرده بود! اما با وقوع بیماری کووید 19 دوباره دست‌به‌کار شد و این کتاب را به پایان رساند! کتابی که تصاویر آن را نوجوانان نقاشی کرده‌اند و روایتگر یک داستان افسانه‌ای و ماجراجویانه بی‌نظیر است.

داستان کتاب با یک روایت گیرا از سرزمینی افسانه‌ای آغاز می‌شود که همه‌چیز در آن به شکل جذابی، عالیست! همه مردم خوشحال‌اند اما در شهر افسانه‌ای هم دهان به دهان و سینه به سینه می‌چرخد؛ افسانه‌ای درباره یک هیولای بزرگ که در شمال سرزمین‌های باتلاقی کمین کرده است. هیولای خطرناکی که هم کودکان و هم گوسفندان را می‌بلعد و آتش تنفس می‌کند! اما هیچ‌یک از ساکنان، این افسانه را باور ندارند و معتقدند که افسانه‌ی ایکاباگ هم از آن دست داستان‌هایی است که برای ترساندن کودکان ساخته شده!

اما زمانی‌که سیاهی و پلیدی هیولا بر پادشاهی سایه می‌اندازد، زندگی ساکنان این سرزمین هم به شکل دیگری رقم می‌خورد. فکر می‌کنید پایان این ماجرای عجیب و هیجان‌انگیز چگونه خواهد بود؟

نکوداشت‌های کتاب ایکاباگ:

– داستان غیرقابل‌حدس و شگفت‌آوری که تا حدودی شما را قلقلک می‌دهد. (The Sunday Times)
– ایکاباگ در لحظات تاریک این قرن (اشاره به شیوع ویروس کرونا) منتشر شد. این کتاب همچون هری پاتر همان نوری‌ست که در سیاهی‌ها به آن نیاز داریم. (Evening Standard)
– تنها وجه اشتراک این کتاب با مجموعۀ هری پاتر، قلم قدرتمند رولینگ است که در داستان کتاب وجود دارد. (The Times)

کتاب افسانه‌ی ایکاباگ برای چه کسانی مناسب است؟

این اثر محبوب و جذاب برای همه نوجوانانی که از خواندن داستان و رمان‌های فانتزی، افسانه‌ای و ماجراجویانه لذت می‌برند، بسیار مناسب است.

با جی. کی. رولینگ بیشتر آشنا شویم:

یکی از نام‌های آشنای دنیای داستان و رمان نوجوان، جی. کی. رولینگ است! نویسنده توانایی که با عنوان خالق داستان‌های هری پاتر شناخته می‌شود و هنرمندی بی‌نظیری در خلق داستان‌های افسانه‌ای دارد. رولینگ که نام کامل او جوآن کاتلین رولینگ است، در انگلستان متولد شده و رشته زبان و ادبیات فرانسه را در دانشگاه اکستر انگلستان خوانده است. درست در همین زمان تحصیل خود، ایده نوشتن داستان هری پاتر به ذهن او خطور کرد و پس از نوشتن و انتشار این کتاب، به شهرت و ثروت زیادی رسید.

رولینگ اولین کتاب از مجموعه داستان‌های هری پاتر را به نام «هری پاتر و سنگ جادو» در سال 1995 منتشر کرد و توانست توجه بسیاری از مخاطبان نوجوان را به خودش جلب کند. او در سال 2014 توانست عنوان رتبه چهارم نویسندگان زن موثر را از سوی جایزه ادبیات داستانی زنان، از آن خود کند. جی. کی. رولینگ تاکنون جوایز زیادی را دریافت کرده است که از مهم‌ترین‌های آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

– برنده جایزه ادبی نسل اسمارتیس بوک (نشان طلا برای هری پاتر و سنگ جادو) (1997)
– برنده جایزه سال نویسنده برتر بریتانیا (2000)
– برنده جایزه نشان آبی پیتر (2007)
– برنده جایزه هانس کریستین اندرسن (2010)
– برنده جایزه افتخاری خانواده سلطنتی بریتانیا (2017)

در بخشی از کتاب افسانه‌ی ایکاباگ می‌خوانیم:

طی چند ماه پس از مرگ نابهنگام و بهت‌آور خانم داوتیل، خدمه‌ی دربار به دو دسته تقسیم شده بودند. گروه نخست در خفا معتقد بودند شاه‌فِرِد در کشته شدن آن زن بیچاره مقصر بوده. در مقابل گروه دیگری هم بودند که ترجیح می‌دادند این‌گونه به ماجرا نگاه کنند که شاه از کجا باید می‌دانسته حال خانم داوتیل خوب نیست و بیمار است تا مسئولیت دوخت لباس را به او نسپارد.

خانم بیمیش، سرقناد دربار، از دسته‌ی دوم بود. پادشاه همیشه با خانم بیمیش بسیار خوش‌رفتار بود و حتی بعضی وقت‌ها او را سر میز غذا احضار می‌کرد تا برای کیفیت بالای شیرینی‌های «دلخوشی دوک » یا «خیال زلم‌زیمبو » به او دستخوش بگوید. بنابراین خانم بیمیش مطمئن بود شاه آدمی مهربان، سخاوتمند و باملاحظه است.

به همسرش گفت: «من شک ندارم. هیچ‌کس شاه رو از قضیه باخبر نکرده. اون هیچ‌وقت اجازه‌ی کار به خدمتکارهای ناخوش‌احوالش رو نمی‌ده. مطمئنم شاه هم از این ماجرا به هم ریخته.»

سرگرد بیمیش گفت: «آره. من هم مطمئنم.»

سرگرد بیمیش مانند همسرش نمی‌توانست درباره‌ی پادشاه فکر بدی به ذهنش راه دهد. آن‌ها نسل‌اندرنسل در خدمت گارد سلطتنی بودند. گرچه سرگرد بیمیش شاهد بود که مرگ خانم داوتیل هیچ خللی در زندگی شادمانه‌ی شاه ایجاد نکرده و برنامه‌ی معمول شکار همچنان پابرجا بود؛ و از طرف دیگر از اسباب‌کشی خانواده‌ی داوتیل به نزدیکی گورستان هم باخبر بود، اما ترجیح می‌داد تصور کند شاه عمیقاً از واقعه‌ی رخ‌داده برای دوزنده‌اش ناراحت است و نقشی در جابه‌جایی همسر و دختر مرحوم ندارد.

خانه‌ی جدید خانواده‌ی داوتیل جای دلگیری بود. درخت‌های سرخ‌داری که در حاشیه‌ی گورستان قرار داشت، مانع عبور پرتو‌های خورشید می‌شدند. البته از پنجره‌ی اتاق دِیزی و از میان شاخ‌وبرگ تاریک درختان مزار مادرش به‌خوبی پیدا بود. آن‌ها دیگر در همسایگی برت زندگی نمی‌کردند و دِیزی کمتر با برت وقت می‌گذراند. ولی برت هر وقت فرصت می‌کرد، به دِیزی سر می‌زد. حیاط جدید خیلی کوچک‌تر از حیاط خانه‌ی قبلی بود و بچه‌ها به‌ناچار بازی‌هایشان را به تناسب محدودیت جا تنظیم می‌کردند.

کسی نمی‌دانست آقای داوتیل دربار‌ه‌ی خانه‌ی جدیدشان یا شخص پادشاه چه نظری دارد. او هیچ‌وقت دراین‌باره با همکارانش حرف نمی‌زد. بی‌سروصدا کارش را می‌کرد تا در نبود مادر مایحتاج لازم را برای بزرگ کردن دِیزی فراهم کند.
فهرست مطالب کتابپیشگفتار
فصل اول: شاه‌فِرِد بی‌باک
فصل دوم: ایکاباگ
فصل سوم: مرگ دوزنده
فصل چهارم: خانه‌ی خاموش
فصل پنجم: دِیزی داوتیل
فصل ششم: زدوخورد در حیاط
فصل هفتم: داستان‌سرایی لرد اسپیتلورث
فصل هشتم: روز تظلم‌خواهی
فصل نهم: داستان چوپان
فصل دهم: سفر اکتشافی شاه‌فِرِد
فصل یازدهم: سفر به سرزمین شمالی
فصل دوازدهم: شمشیر مفقود شاه
فصل سیزدهم: حادثه
فصل چهاردهم: نقشه‌ی لرد اسپیتلورث
فصل پانزدهم: بازگشت شاه
فصل شانزدهم: وداع برت
فصل هفدهم: مقاومت گودفلو
فصل هجدهم: پایان کار مشاور
فصل نوزدهم: بانو اسلاندا
فصل بیستم: نشان برای بیمیش و باتنز
فصل بیست‌ و یکم: پروفسور فراودیشام
فصل بیست‌ و دوم: خانه‌ای بدون پرچم
فصل بیست ‌و سوم: محاکمه
فصل بیست ‌و چهارم: یویو
فصل بیست‌ و پنجم: مشکل لرد اسپیتلورث
فصل بیست‌ و ششم: مأموریتی برای آقای داوتیل
فصل بیست ‌و هفتم: آدم‌ربایی
فصل بیست‌ و هشتم: مامان‌گرانتِر
فصل بیست ‌و نهم: نگرانی خانم بیمیش
فصل سی‌ام: پای چوبی
فصل سی ‌و یکم: ناپدید شدن قصاب
فصل سی‌ و دوم: نقیصه‌ای در نقشه
فصل سی‌ و سوم: نگرانی شاه‌فِرِد
فصل سی ‌و چهارم: سه پای دیگر
فصل سی‌ و پنجم: پیشنهاد لرد اسپیتلورث
فصل سی ‌و ششم: کورناکوپیا در فقر
فصل سی ‌و هفتم: دِیزی و ماه
فصل سی‌ و هشتم: بازرسی اسپیتلورث
فصل سی ‌و نهم: برت و تیپ دفاع مقابل ایکاباگ
فصل چهلم: سرنخی در دست برت
فصل چهل ‌و یکم: نقشه‌ی خانم بیمیش
فصل چهل‌ و دوم: پشت پرده
فصل چهل ‌و سوم: برت و نگهبان
فصل چهل ‌و چهارم: مقاومت خانم بیمیش
فصل چهل ‌و پنجم: برت در جروبوم
فصل چهل ‌و ششم: داستان رودریک روچ
فصل چهل ‌و هفتم: در اعماق سیاه‌چال
فصل چهل‌ و هشتم: مواجهه‌ی دوباره‌ی برت و دِیزی
فصل چهل ‌و نهم: فرار از دست مامان‌گرانتِر
فصل پنجاهم: سفر زمستانی
فصل پنجاه ‌و یکم: درون غار
فصل پنجاه ‌و دوم: قارچ‌ها
فصل پنجاه‌ و سوم: هیولای اسرارآمیز
فصل پنجاه ‌و چهارم: سرود ایکاباگ
فصل پنجاه ‌و پنجم: رنجیدن پادشاه از اسپیتلورث
فصل پنجاه‌ و ششم: نقشه‌ی سیاه‌چال
فصل پنجاه ‌و هفتم: نقشه‌ی دِیزی
فصل پنجاه‌ و هشتم: هتی هاپکینز
فصل پنجاه ‌و نهم: بازگشت به جروبوم
فصل شصتم: قیام
فصل شصت‌ و یکم: شلیک دوباره‌ی فلاپون
فصل شصت‌ و دوم: زاریدن
فصل شصت‌ و سوم: آخرین نقشه‌ی اسپیتلورث
فصل شصت ‌و چهارم: بار دیگر، کورناکوپیا
درباره‌ی نویسنده





معرفی و دانلود کتاب افسانه‌ی ایکاباگ | جی. کی. رولینگ | انتشارات پرتقال