دسته‌بندی نشده · مارس 10, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب افسانه مورالو – جلد 1 | نعیم هدایتی | انتشارات یوحنا



معرفی کتاب افسانه مورالو – جلد 1کتاب افسانه مورالو – جلد 1 رمانی تخیلی به قلم نعیم هدایتی است. او در این اثر شگفت‌انگیز داستان معلمی به نام «آلدون» را روایت می‌کند که به بلوغ ثانویه می‌رسد! بلوغی جنون‌آسا و دیوانه‌وار که به‌هیچ‌عنوان با بلوغ دوران نوجوانی قابل مقایسه نیست. با این کتاب مهیج همراه شوید و آلدون را در جنگ با نیروهای اهریمنی و گره‌گشایی از رازهای سربه‌مهر دنبال کنید. این شما و این جلد اول رمانی پرکشش و افسانه‌ای…

درباره کتاب افسانه مورالو – جلد 1:

احتمالاً شما نیز در زمره‌ی کسانی قرار می‌گیرید که تصور می‌کنند آدمی در زندگی خود تنها یک بلوغ را تجربه می‌کند: بلوغ نوجوانی… غافل از این که در عمیق‌ترین وجوه انسان می‌تواند بلوغ دیگری نیز رخ دهد؛ بالغ شدنی متفاوت، شگفت‌انگیز و جنون‌وار که تاکنون هیچ انسان دیگری آن را تجربه نکرده است. البته هیچ انسانی به غیر از «آلدون»، یعنی همان معلمی که نعیم هدایتی در کتاب افسانه مورالو داستان زندگی‌اش را روایت می‌کند.

آلدون بلوغ ثانویه را در سی سالگی تجربه کرد؛ یعنی درست پانزده سال پس از بلوغ نوجوانی. او در یک شب و ناگهان تغییراتی غریب در بدن و روانش احساس کرد و یک‌باره دردی عجیب که تابه‌حال نظیرش را مشاهده نکرده بود، سرتاسر بدنش را فرا گرفت. رسیدن به بلوغ ثانویه چنان تغییراتی در زندگی‌ او رقم زد که روزهایش دیگر هیچ‌گاه به شکل سابق بازنگشت.

او در کشوری باستانی و قدرتمند زندگی می‌کرد. ایالتی که «سولارون» نام داشت. مردم سولارون سال‌ها بود که با از بین بردن انسان‌های مریض بیماری را در کشور خود از بین برده بودند. بنابراین احتمالاً قابل حدس است که مردم سولارون تغییرات رخ داده در بدن آلدون را نوعی بیماری تلقی کردند و برای از بین بردن او نقشه‌ها چیدند…

هنگامی که نیروهایی اهریمنی و ویرانگر از خوابی 60 میلیون‌ساله برمی‌خیزند، متوجه می‌شوند که سه دشمن اصلی پیش‌روی آن‌هاست: «آلدون، تمدن سولارون و جنگل مادارا». برنامه‌ریزی‌های آن‌ها برای از بین بردن دشمنان خود به‌قدری هیجان‌انگیز است که اگر بگوییم نفس را در سینه‌هاتان حبس خواهد کرد، هیچ اغراق نکرده‌ایم. کتاب افسانه مورالو رمانی مملوء از غافلگیری‌های گوناگون است و نقطه‌ی اوج داستان زمانی‌ست که بلوغ ثانویه در آلدون بطور کامل شکوفا می‌شود و او به قدرتی شگفت‌انگیز و باور نکردنی می‌رسد.

نعیم هدایتی داستانی را پیش روی شما قرار می‌دهد که از لحظه‌ای که آن را در دست می‌گیرید و شروع به خواندنش می‌کنید، تا آن را به پایان نبرید دیگر نمی‌توانید کتاب را به کناری بگذارید. بنابراین خود را برای ریختن چند قطره اشک، خندیدن و کمی تپش قلب آماده سازید و اگر زمان کافی برای مطالعه ندارید، فعلاً به سراغ این رمان نیایید؛ چرا که دست کشیدن از مطالعه‌ی آن کاری بس دشوار خواهد بود. همچنین لازم است یادآوری کنیم کتاب پیش‌رو، اولین جلد از رمان افسانه مورالوست که در اختیار شما قرار گرفته است.

کتاب افسانه مورالو – جلد 1 مناسب چه کسانی است؟

اگر به رمان‌های تخیلی علاقه‌مند هستید، رمان افسانه مورالو به شما پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب افسانه مورالو – جلد 1 می‌خوانیم:

کسا متوجه شد که آن‌ها از هیچ‌چیز خبر ندارند. آلدون و مرینا حق داشتند. نه تنها آن‌ها، بلکه کل مردم سولارون وزارت امنیت را تنها کلبه‌ای می‌دانستند که در وسط یک باغ بزرگ قرار دارد و دور تا دورش با درختان بلند چنار احاطه شده است. این تصور برای شهروندان سولارون آن‌قدر سورئال بود که این وزارتخانه در بین عامه مردم به کلبه معروف شده بود.

لکسا به آن‌ها گفت که زیر آن کلبه ساده و محقر یک امپراطوری امنیتی بزرگ و مخوف وجود دارد؛ یک بنای عظیم چندین طبقه‌ای. به این ترتیب تصورات ساده‌لوحانه‌ی آلدون و مرینا از این وزارت‌خانه در ذهنشان فرو ریخت.

لکسا از دلقک‌های بازجو گفت. منظورش افسران اطلاعاتی وزارت امنیت بود. می‌گفت آن‌ها بسیار عصبی و پرخاشگر، به‌شدت بی‌ادب و زشت گفتار بودند. شکنجه‌هایشان طاقت‌فرسا و غیرقابل تحمل بود و خنده‌های بیمارگونه شان روح را می‌آزرد. «لباس‌های سفید یک‌سره می‌پوشیدند که زیپش از پشت بسته می‌شد. موهایشان را قرمز می‌کردند همین‌طور ابروها، چشم‌ها، و لب هایشان قرمز بود. صورتشان را با پودر آرایشی سفید می‌کردند درست مثل دلقک‌های سیرک. اما آن‌ها از سیرک نیامده بودند. آن‌ها مرا نمی‌خنداندند و به هیچ‌وجه هم بامزه نبودند.» دستش را جلوی دهانش گرفت، چشمانش را بست. تلاش زیادی کرد تا گریه نکند اما موفق نشد و اشک‌هایش برای بار چندم سرازیر شدند.

لکسا از روزهایی گفت که چند دلقک مانند اشباح خبیث از دل تاریکی می‌آمدند و او را بازجویی می‌کردند. «در اتاقی بسیار تاریک که چراغ زرد ضعیفی روشنش می‌کرد، مرا به یک صندلی بسته بودند. یکی از من سوال می‌کرد و حین جواب دادنم دیگری بلند داد می‌زد که داری دروغ می‌گویی! و نفر سوم میله‌ی داغی را روی دستم می‌گذاشت. من از درد فریاد می‌کشیدم بی‌طاقت می‌شدم و گریه می‌کردم. یکی از آن‌ها ادای گریه کردنم را در می‌آورد و بقیه می‌خندیدند. طوری می‌خندیدند که نشان می‌داد چیزی به نام وجدان در آن‌ها ابداً وجود ندارد. البته باید اعتراف کنم زمان‌هایی که تنها توسط یک دلقک بازجویی می‌شدم اوضاع به این بدی نبود. در واقع این‌ها وقتی دور هم جمع می‌شدند رفتارهای شیطانی‌شان بروز پیدا می‌کرد. انگار با دیدن یکدیگر هارتر و وحشی‌تر می‌شدند.» آلدون و مرینا خیره و مبهوت به او نگاه می‌کردند. انگار مسخ شده بودند، نمی‌دانستند چه بگویند.
فهرست مطالب کتابسولارون
نخستین نشانه
همان شب، آن‌سوی کوهستان‌های جنوبی
فردای نخستین نشانه
مدرسه مرکزی کیت‌یورگ
جنگل مادارا
وزارت امنیت
دومین نشانه
همان شب، کیت‌یورگ، معبد بزرگ سولارون
همان شب، قلعه تاریک
فردای دومین نشانه
کیت‌یورگ، مقر وزارت امنیت، ساعت ده شب
جلسه بروتالین با وزیر پژوهش
سومین نشانه
کارما
مونا
شربت‌های اجباری
نخستین یورش
چهارمین نشانه
شیطان به سولارون می‌رسد.
نارنجی و بنفش
میتوخور
پنجمین نشانه
بلوغ ثانویه
آغاز عصر تنهایی
سانگان‌ها
در میان طوفان
۲۹۹۹/۱۰/۱۰، معبد سولارون
پرادوک
آرامش در میان طوفان
خبرهای بد برای بروتالین
مرینا
شب قبل از جشنِ سال نو
مورالو
تاروس
هدیه‌ی معبد
وزارت پژوهش، آزمایشگاه دویست و نه
کلبه
و باز هم مرینا
آنسوی پرده‌ی سیاه
در خطر مرا بخوان
نبرد مورالو با پادشاه میتوخورها
آگورو
عصر شهرت
اشباح جنگل
بروتالین
گزارش نهایی پروفسور زاگاروگ
محافظ سولارون
ادامه فهرستمشخصات کتاب الکترونیکقیمت نسخه الکترونیک





معرفی و دانلود کتاب افسانه مورالو – جلد 1 | نعیم هدایتی | انتشارات یوحنا