دسته‌بندی نشده · آوریل 19, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب انگشتر فیروزه | زهرا اخوان پاکدهی | انتشارات ندای الهی



معرفی کتاب انگشتر فیروزهکتاب انگشتر فیروزه رمانی اجتماعی به قلم زهرا اخوان پاکدهی، نویسنده‌ی خوب کشورمان است. در این اثر قرار است با داستان دختری همراه شوید که در یک شب زمستانی تصمیم می‌گیرد خود را از همه‌ی قیود زمانه‌اش رها سازد و دست به فرار بزند.

درباره کتاب انگشتر فیروزه:

«با قلقلک دستی از خواب پریدم. نور خورشید در صورت زیبای خواهرم ریحان که پنج سالی از من کوچک تر بود می درخشید… لبخند شیرینی زد و با خنده در حالی که هنوز سر جاش دراز کشیده بود گفت: «ماه صنم آقاجان میگه پسر شیخ عبدالله توی روستا مکتب زده و از این به بعد من و تو هم می تونیم بریم و ازش سواد یاد بگیریم.» لای چشمامو به سختی باز نگه داشتم و با ذوق گفتم: «راست میگی ریحان؟ یعنی ما هم می تونیم بخونیم و بنویسیم؟»

کتابی که آن را در دست دارید با جملات فوق آغاز می‌شود. زهرا اخوان پاکدهی در این اثر داستان دختری از سال‌های دور را روایت می‌کند. زنی متولد 1314 در دوره‌ای متفاوت از نظر فرهنگ، مذهب و رسومات. کتاب انگشتر فیروزه داستان رهایی‌ست؛ قصه‌ی دختری که نمی‌تواند در بند رسم‌ورسومات آرام و قرار بگیرد. این‌گونه، در شبی سرد، قصدی می‌کند که تمام زندگی‌اش به تبع آن دگرگون می‌شود. او رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهد و درآخر با او انگشتری به یادگار می‌ماند که شاهد تک‌تک لحظات تلخ و شیرین او بوده است.

قصه‌ی جذاب و نثرپرکشش نویسنده باعث می‌شود تا آخرین لحظه با رمان همراهی کنید و تا آن را به پایان نرسانید، نتوانید کتاب را کنار بگذارید. قصه‌ای که زهرا اخوان پاکدهی به روایت آن می‌پردازد، تأثیری عمیق بر احساساتتان خواهد گذاشت

کتاب انگشتر فیروزه مناسب چه کسانی است؟

اگر به رمان‌های اجتماعی ایرانی علاقه‌مند هستید، از کتاب انگشتر فیروزه غافل نشوید.

در بخشی از کتاب انگشتر فیروزه می‌خوانیم:

صبح بود که با صدای نماز خوندن شیخ قاسم از خواب پریدم. دلم به شور افتاده بود و در حالی که حس می‌کردم سال‌ها خوابیدم و از طفلم بی‌خبرم خودم رو بالای ننو رسوندم. نورالله هنوز خواب بود اون هم به پهلو طوری که صورتش مماس با چهارقد بود. با حرکتی صورت یخ کرده‌اش رو به سمت بالا چرخوندم. هنوز خواب بود ولی خوابی عمیق که کمتر ازش دیده بودم. دیگه حتی توی خواب به فرشته‌هایی که اون می‌دید و ما نمی‌دیدیم لبخند نمی‌زد. لب‌های کوچولوش رو با مزه مزه کردن شیری که هنوز در دهان داشت نمی‌جنباند صورتش از سرخی به سفیدی چون گچ بدل شده بود و حتی قفسه‌ی سینه‌اش با هربار نفس کشیدن بالا پایین نمی‌رفت.

گره‌های دستمال بسته شده به ننو رو تندی باز کردم و نورالله رو بیرون کشیدم. با صدای ضرباتی که به کمرش می‌زدم تا نفس بگیره شیخ متوجه‌ی من شد و سرعت خوندن نمازش رو بیشتر کرد. الله اکبر پایان نمازش رو که خوند خودش رو بهم رسوند و نوزاد رو ازم گرفت. گوشش رو روی قلب نورالله گذاشت ولی انگار این کارها هیچ فایده‌ای نداشت.

قاسم با ریختن قطره اشک سمج کنج چشمش گفت ماه صنم بچه مرده.

نمی‌خواستم باور کنم، تندی ازش گرفتم و سینه‌ام که از شدت پر شیری درد می‌کرد رو بیرون کشیدم. نوک سینه رو به دهان نوزاد می‌چسبوندم تا شاید به هوای شیر دهانش باز بشه ولی بی‌فایده بود. صدای ضجه‌هام توی کل عمارت پیچید و خیلی زود طاووس خانم و عروس‌ها وارد اتاق شدن. طاووس خانم که نوزاد رو بی جون دید شروع به شماتت کرد و با خشم گفت:

بچه رو خفه کردی؟ مردم هزار مسجد و منبر چراغ می‌گذارن تا خدا بهشون یه گوشه چشمی نگاه کنه و طفلی بده اونوقت توی بی‌دست و پا نتونستی این بچه رو به ثمر برسونی.
مشخصات کتاب الکترونیکقیمت نسخه الکترونیک





معرفی و دانلود کتاب انگشتر فیروزه | زهرا اخوان پاکدهی | انتشارات ندای الهی