دسته‌بندی نشده · مارس 16, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب تبار مورچگان | چارلی کافمن | انتشارات خوب



معرفی کتاب تبار مورچگانرمانی جسورانه از یک فیلمنامه‌نویس برنده اسکار! چارلی کافمن در کتاب تبار مورچگان به سرگذشت بلعم روزنبرگ، منتقد سینما می‌پردازد که بعد از دیدن یک فیلم گمنام متوجه می‌شود آخرین شانس برای موفقیت حرفه‌ای را در اختیار دارد، اما تنها نسخه فیلم در یک سانحه از بین می‌رود. روزنبرگ که خود بخشی از حافظه‌اش را از دست داده تصمیم می‌گیرد خاطراتش را به یاد بیاورد و در این راه بهای سنگینی می‌پردازد… این داستان خواندنی توسط NPR به‌عنوان بهترین کتاب 2022 انتخاب شد.

درباره کتاب تبار مورچگان:

دنیای سینما معمولا همانقدر که در به اوج رساندن بازیگران توانا است، سایر هنرمندان را در گمنامی باقی می‌گذارد و چارلی کافمن عضو گروه دوم است. نویسنده کتاب از تبار مورچگان (Antkind) یکی از تواناترین فیلمنامه‌نویسان هالیوود است که می‌تواند یک فیلم را به اثری ماندگار تبدیل کند و تنها حضور فیلم «درخشش ابدی یک ذهن پاک» در کارنامه هنری او برای اثبات این ادعا کافی است.

حال این فیلمنامه‌نویس خبره، مهارت قصه گویی‌اش را در عرصه رمان به چالش کشیده و نتیجه آن هم مانند سایر فعالیت‌هایش ستودنی است: داستانی سراسر شگفتی، طنز، واقع‌بینی، صراحت بی‌شرمانه و غنی از دانش سینمایی. شخصیت اصلی کتاب، بلعم روزنبرگ خودش را «بی» می‌نامد چون دوست ندارد دیگران با شنیدن اسمش تحت تاثیر قدرت مرد بودن او قرار بگیرند. اما در دنیای درونی‌اش او عزت نفس پایینی دارد، به شدت عصبی است، دائما می‌خواهد ثابت کند نژادپرست نیست در حالی که قبل از هر چیز به رنگ پوست آدم‌ها دقت می‌کند و با وجود تلاش‌هایش همیشه در جلب توجه خانم‌ها شکست می‌خورد. اگر بخواهیم صریح و مختصر بگوییم، آقای روزنبرگ آدم بدشانسی است. او سلسله‌ای از بدبیاری‌ها را تجربه کرده اما تماشای یک فیلم خارجی و گمنام باعث می‌شود به آینده امیدوار شود. او باور دارد با معرفی این اثر به دنیای سینما، بزرگ‌ترین موفقیت حرفه‌ایش را کسب می‌کند و به همین دلیل راهی نیویورک می‌شود اما یک اتفاق آرزوهای او را بر باد می‌دهد…

ماشین روزنبرگ در راه نیویورک آتش می‌گیرد. این یک بدشانسی است، اما فاجعه زمانی تکمیل می‌شود که خود روزنبرگ هم دچار سوختگی می‌شود و بر اثر سانحه بخشی از حافظه‌اش را از دست می‌دهد. خاطره تماشای فیلم تنها چیزی است که از آن شاهکار ارزشمند باقی مانده اما با پاک شدن خاطرات، دیگر راهی برای دستیابی به آن وجود ندارد. روزنبرگ بعد از فهمیدن موضوع تصمیم می‌گیرد به هر قیمتی که شده این فقدان را جبران کند. او از روانپزشک‌ها، متخصصان هیپنوتیزم و افراد ذهن‌خوان بسیاری کمک می‌گیرد اما آیا به نتیجه می‌رسد؟ کافمن در کتاب تبار مورچگان به این سوال پاسخ دقیقی نمی‌دهد چون موضوع اصلی فیلم نیست. جان کلام این داستان بهایی است که افراد بسیاری مانند روزنبرگ بعد از نپذیرفتن شکست‌هایشان متحمل می‌شوند: جنون.

جوایز و افتخارات کتاب تبار مورچگان:

– نامزد جایزه مرکز داستان‌نویسی آمریکا برای اولین رمان
– انتخاب به عنوان بهترین کتاب سال توسط NPR
– انتخاب به عنوان بهترین کتاب سال توسط Men’s HEALTH

نکوداشت‌های کتاب تبار مورچگان:

– کافمن استاد سخنوری است. (NPR)
– به شکل غیرقابل توصیفی خوب است! (نقد کتاب نیویورک‌تایمز)
– داستانی که توسط تخیل عمیق کافمن نوشته شود قطعا ارزش خواندن دارد. (واشنگتن‌پست)
– کتابی غم‌انگیز و همزمان پر از طنز که عجیب‌ترین سناریوها را به تصویر می‌کشد. این اثر یک نوآوری در حوزه نویسندگی است. (The Library Book)

کتاب تبار مورچگان مناسب چه کسانی است؟

افرادی که به داستان‌هایی با روایت پیچیده علاقه دارند و همچنین طرفداران آثار چارلی کافمن از مطالعه کتاب تبار مورچگان لذت خواهند برد.

درباره چارلی کافمن بیشتر بدانیم:

چارلی کافمن (Charlie Kaufman) نمایشنامه‌نویس، تهیه‌کننده و کارگردان تئاتر و فیلم آمریکایی است. او جایزه اسکار و بفتا را برای بهترین فیلمنامه دریافت کرده است و اغلب به‌عنوان یکی از بهترین فیلمنامه‌نویسان قرن بیست و یکم شناخته می‌شود. کافمن در سال 2004 توسط مجله تایم به عنوان یکی از 100 فرد قدرتمند هالیوود معرفی شد.

در بخشی از کتاب تبار مورچگان می‌خوانیم:

من کمال‌طلبم. کاش از خودم بیزار نبودم. جذاب بودم. پدر و مادرم آن قدیم‌ها دوستم داشتند. همان‌قدر هم لابد نداشتند. شاید هم داشتند. گیرم که همین‌طور بوده، پس این عقده لایزال از کجا می‌آید. این حفرۀ پُرناشدنی. پس چرا فکر می‌کنم آدم رقت‌انگیزی هستم، حال به‌هم‌زنم، نفرت‌انگیزم. توی صورت تک‌تک آدم‌ها دنبال نشانه‌ای می‌گردم تا بهم ثابت شود در اشتباهم. عاجزانه دنبال نشانه‌ام. دلم می‌خواهد همان‌طور نگاهم کنند که خودم به زن‌ها نگاه می‌کنم؛ زنانی که از کنارم می‌گذرند بی‌اینکه اصلاً مرا ببینند. مغرور و بی‌اعتنا. شاید برای همین چنین ریشی دارم.

این ریش خیلی اعتراضی است. جار می‌زند گدای عشق جنابعالی نیستم. لازم نکرده از من خوشت بیاید. همینی‌ام که هستم. شبیه یک روشن‌فکر مسخره. با سروهیکلی کریه، شاید حتی بوی گند هم بدهم. جوان‌تر که بودم هنوز دلم خوش بود شاید ریخت و قیافۀ جذابی پیدا کنم. ولی این همان قصۀ دروغین جوجه‌اردک زشت است که زورکی توی کلۀ بچه‌های غصه‌دار و بی‌ریخت فرو می‌کنند، مثل وقتی که زورکی توی حلق غازها ذرت می‌ریزند. رفتم باشگاه. می‌دویدم. چند دست لباس شیک خریدم. آن زمان کمربندهای پهن مُد بود. پهن‌ترین‌ کمربندهایی را که می‌شد گیر آورد خریدم. مجبور شدم راه درازی را تا لیندنهرست بکوبم و بروم تا دستم به آن‌ها برسد. در ویهاوکن، شلوارهایم را دادم دست یک خیاط تا لیفه‌هایشان را گشاد کند. قبلاً برای دیوید سول هم همین کار را کرده بود.

اما موهایم ریخت و صورتم چین افتاد. دیگر هم نمی‌شد کاری‌اش کرد. بنابراین راهم را عوض کردم. چطور بود قیافۀ فرهیخته‌ها را به خودم بگیرم. چطور بود چشمان آبدارم پشت این عینک ته‌استکانی، متفکر و حتی مهربان دیده شوند. بهتر از این نمی‌شد. و قطعاً این‌طوری به چشم می‌آمدم. حتماً پشت سرم بهم می‌خندیدند، ولی مقاومتم نشانۀ استقلال و مخالفتم با الگوی غالب بود.





معرفی و دانلود کتاب تبار مورچگان | چارلی کافمن | انتشارات خوب