دسته‌بندی نشده · آوریل 10, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب سه یار دبستانی: خیام، نظام‌الملک، حسن صباح و پیدایش فرقه اسمعیلیه | هالدین ماگفال



معرفی کتاب سه یار دبستانی: خیام، نظام‌الملک، حسن صباح و پیدایش فرقه اسمعیلیهقصه‌ای دلنشین از سرنوشت مشهورترین شخصیت‌های تاریخ ایران. هالیدن ماگفال در کتاب سه یار دبستانی ماجرای دوستی عمر خیام، خواجه نظام الملک و حسن صباح را روایت می کند که هر کدام مسیر متفاوتی را در پیش می گیرند و به شکلی در تاریخ جهان ماندگار می‌شوند.

درباره کتاب سه یار دبستانی:

به ودیعه گرفتن شخصیت‌های تاریخی برای نوشتن یک رمان موضوع جدیدی نیست. در این داستان هم هالدن ماگفال سه نفر از معروف‌ترین شخصیت‌های تاریخ ایران زمین را در کنار همدیگر قرار داده تا داستانی خواندنی و پرکشش خلق کند. کتاب سه یار دبستانی، روایت دوستی خواجه نظام‌الملک طوسی، عمر خیام و حسن صباح است که با همدیگر هم‌مکتب یا به قولی هم مدرسه‌ای بوده‌اند. این سه نفر که جزء برترین شاگردان مکتب هستند، قرار می‌گذارند اگر یکی از آن‌ها در آینده به مقام و جایگاه بالایی رسید دو نفر دیگر را فراموش نکند و به این شکل قصه زیبا و پر از ماجرای این سه دوست آغاز می‌شود….

لازم به ذکر است که مورخان بسیاری درباره واقعی بودن داستان کتاب سه یار دبستانی شک دارند و معتقدند از لحاظ زمانی وجود این دوستی امکان‌پذیر نیست. همچنین سند و شواهد دیگری که نشان دهنده ارتباط بین خیام، حسن صباح و نظام الملک باشد وجود ندارد. با این حال نمی‌توان لطافت و ذکاوتی که نویسنده در نوشتن این رمان به خرج داده انکار کرد. حاصل خیالپردازی ماگفال روایتی غنی است که می‌تواند علاوه بر دنیای ادبیات، به رسانه هم وارد شود و در سایه سرگذشت شخصیت‌های جذاب خود، مخاطبان بسیاری را با دوره مهمی از تاریخ ایران زمین آشنا کند.

کتاب سه یار دبستانی مناسب چه کسانی است؟

مطالعه این کتاب به علاقه‌مندان داستان‌های تاریخی پیشنهاد می‌شود.

با هالیدن ماگفال بیشتر آشنا شویم:

هالیدن ماگفال (Haldane MacFall) افسر ارتش بریتانیا در قرن نوزدهم بود. او علاوه بر فعالیت نظامی، به عنوان منتقد هنری معتبر، نویسنده چندین اثر تاریخ هنر، مقاله‌نویس و رمان‌نویس هم فعالیت کرد و به نوشتن آثار زندگینامه درباره شخصیت‌های معروف به خصوص هنرمندان علاقه بسیاری داشت.

در بخشی از کتاب سه یار دبستانی می‌خوانیم:

با شنیدن خبر مرگ برادر، طغرل که در بغداد بود، پیراهن چاک زد. این دو برادر از اوان طفولیت تاکنون در آغوش هم بزرگ شده بودند، همدیگر را بسیار دوست می‌داشتند. هنگامی که پدر آن‌ها مرد و سلجوق پیر نیز به تعاقب او رفت، طغرل و چغر زمام فرمان طایفه خود را به دست گرفتند و با نهایت دلیری در مقابل هر مشقتی مقاومت به خرج دادند؛ نبودن مراتع نیکو در ماوراءالنهر، این شبانان را مجبور به مهاجرت و هجوم به ممالک غربی کرد. از آنجایی که تصاحب این نوع چمنزارها به عنف و جبر میسر نمی‌شد، لذا احتیاج آن‌ها را ملزم کرد که دست به سلاح برند و جنگجویی را پیشه خود قرار دهند. طغرل و چغر در این کشاکش، فن فرماندهی و زمامداری را فراگرفتند و در آن مهارت کامل حاصل کردند. به اراضی و قلمرو سلاطین و امراء بدون اجازه وارد و از آن خارج می‌شدند.

بالاخره پس از برانداختن امرای جزء و منقرض کردن غزنویان در ایران قرار بر این شد که طغرل شبانان جنگجوی خود را بردارد و به طرف مغرب رود و چغر برادر معتمد وی نواحی شرقی را محکم نگاه دارد و در آن جا به نیابت سلطنت باقی بماند.

اکنون که چغر دار فانی را واع گفته بود، خوشبختانه فرزندی لایق و دلیر مثل آلب ارسلان به‌جای خود گذارده بود. طغرل به برادرزاده خویش اعتماد کرد و او را به آن مقام نگاه داشت. وقتی طغرل به‌واسطه عقیم بودن و نداشتن اولاد ممالک وسیع خود را بین برادرزادگان تقسیم کرد، آلب ارسلان امتناع ورزید و مایل بود نزد عموی خود در ری بماند. طغرل از این قسمت بسیار مسرور شد و محبت آلب ارسلان را بیش از پیش در قلب خود جای داد.
فهرست مطالب کتابدیباچه
افسانه یا تاریخ
کتاب اول
فصل اول: کشف راز
فصل دوم
فصل سوم: باده‌گساری واپسین
فصل چهارم: شراره آتش مقدس
فصل پنجم: آغاز زندگانی خیام
کتاب دوم: بازپرانی
بخت و اقبال موجب سربلندی است
فصل ششم: تپه سلام
فصل هفتم: ورود به میدان حیات
فصل هشتم: رفتن به دربار نایب‌السلطنه
فصل نهم: جلوگیری از هجوم قبایل شرقی
کتاب سوم
فصل دهم: سرای مرموز
فصل یازدهم: انجمن سری
فصل دوازدهم: بچه‌شیر همچون شیر قوی است؟
کتاب چهارم
فصل سیزدهم: خیام بهترین مسلمان عصر خود است
فصل چهاردهم: به سوی مغرب
فصل پانزدهم: اقدام جانی!
فصل شانزدهم: گردش شاه
فصل هفدهم: عبور شاه از رود جیحون
فصل هجدهم: انجمن مخفی
فصل نوزدهم: حرکت بزرگان
کتاب پنجم: زنی می‌خواهد صاحب‌اختیار مطلق شود؟
فصل بیستم: دختری زیبا
فصل بیست ‌و یکم: هنگام تابیدن ماه
فصل بیست‌ و دوم: ژنده‌پوشان تاج و تخت سلطنت را به پشیزی نمی‌خرند
فصل بیست‌ و سوم: حرکت ملکه
فصل بیست‌ و چهارم: بی‌آبرویی آدم دورو
کتاب ششم
فصل بیست ‌و پنجم: نجوای کوهستان
فصل بیست ‌و ششم: سکوت بر کوه مستولی شد
فصل بیست‌ و هفتم: مشاهده بهشت پیش از مرگ
فصل بیست ‌و هشتم: فاخته در آشیانه عقاب
فصل بیست‌ و نهم: از زیبایی جز تیره‌بختی چیزی عاید نشد
فصل سی‌ام: زنی زیبا با دیهیم شاهی بازی می‌کند؟!
فصل سی ‌و یکم: سوگند جوانی
کتاب هفتم
فصل سی‌ و دوم: ورود ملکه
فصل سی ‌و سوم: باطن زشت و ظاهری آراسته
فصل سی‌ و چهارم: خیام بزرگ‌ترین قاضی و فقیه ایران است
فصل سی ‌و پنجم: ملکشاه مرد؟!
فصل سی ‌و ششم: ورود ملکه!
کتاب هشتم: امام غایب نقاب از رخ برکشید!
فصل سی ‌و هفتم: شاه نمرده است!
فصل سی‌ و هشتم: بوزینه مرد!
فصل سی ‌و نهم: امام غایب ظاهر شد؟
فصل چهلم: غلام‌بچه به خواب رفته است
فصل چهل‌ و یکم: رشادت غلام‌بچه
فصل چهل‌ و دوم: غلام‌بچه هوس تحصیل می‌کند!
فصل چهل‌ و سوم: زنان نمی‌توانند تاج را نگاه دارند
فصل چهل‌ و چهارم: خیام می‌گوید درباریان همه جاه‌طلب‌اند
فصل چهل‌ و پنجم: ملکه دروغی گفته است و پشیمان می‌شود!
فصل چهل‌ و ششم: دشنه میناکاری‌شده در کوی کوزه‌گران
فصل چهل ‌و هفتم: اسب که سست شد، باید پیاده رفت
فصل چهل ‌و هشتم: فدایی نمی‌تواند زنی را فریب دهد
فصل چهل‌ و نهم: آهنگ دلپذیر سه‌تار و سرودهای ساقی شنیده می‌شود
کتاب نهم: همه مردند و از آن‌ها شهرتی بیش نماند!
فصل پنجاهم: شیر و زن و روباهی به مغرب می‌روند
فصل پنجاه‌ و یکم: شیر و شاه به خواب ابدی فرورفتند
فصل پنجاه‌ و دوم: شاه جاوید باد
فصل پنجاه‌ و سوم: مرگ روباه و قتل ملکه
فصل پنجاه ‌و چهارم: ساقی در باغ دلگشای خود مرد
فصل پنجاه ‌و پنجم: نماینده شاه پیش خیام آمد
فصل پنجاه و ششم: افسانه جای تاریخ را گرفت!
فصل پنجاه و هفتم: سبب خنده خواجه‌سرا چه بود؟ 
ادامه فهرستمشخصات کتاب الکترونیکقیمت نسخه الکترونیک





معرفی و دانلود کتاب سه یار دبستانی: خیام، نظام‌الملک، حسن صباح و پیدایش فرقه اسمعیلیه | هالدین ماگفال