دسته‌بندی نشده · فوریه 25, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب شمیم عشق | زینب مرادی | انتشارات آپامهر



معرفی کتاب شمیم عشقکتاب شمیم عشق نوشته زینب مرادی رمانی سرشار از شور و احساس است که چندین روایت عاشقانه از شخصیت‌های مختلف کتاب را در دل خود جای داده است؛ عشق بیژن به نغمه، ماجرای عاشقانه پدرام و سرانجام آن، احساسی که در قلب سهیل وجود دارد و بالاخره عشق یک طرفه پریا به پسر عمویش و اصرار خانواده نیما به این ازدواج، روایت‌هایی‌ست که همگی توسط نیما روایت می‌شوند.

درباره کتاب شمیم عشق:

نیما رادمهر روایتگر و شخصیت اصلی این رمان، پسری خوش ذوق و با احساس است که اسیر عشقی یک طرفه از جانب دخترعمویش می‌شود. او که تمایلی به این ارتباط ندارد، با مخالفت خانواده‌اش همه راه‌ها را به روی خود بسته می‌بیند. اما این همه ماجرا نیست؛ نیما در کارخانه عمویش یعنی پدر پریا کار می‌کند و نمی‌تواند به این راحتی‌ها از چنین قضیه‌ای خلاص شود.

خاندان رادمهر از خانواده‌های متمولی هستند که حساسیت زیادی به انتخاب فرزندانشان در انتخاب همسر دارند. نیما که در حال حاضر دانشجوی رشته معماری است، قدرت نه گفتن و مقاومت در برابر خانواده‌اش را ندارد. اما ماجرایی اتفاق می‌افتد که همه‌چیز را تغییر می‌دهد…

این رمان جذاب و پرطرفدار به دلیل استقبال خوانندگان، در سال‌های مختلف تجدید چاپ شده است. با روایت‌های خواندنی این کتاب همراه شوید و سرنوشت غیرقابل‌پیشبینی شخصیت‌های داستان را دنبال کنید.

خواندن کتاب شمیم عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌دهیم؟

اگر به رمان‌های عاشقانه‌ی ایرانی علاقه دارید، از کتاب شمیم عشق غافل نشوید.

در بخشی از کتاب شمیم عشق می‌خوانیم:

از خودش می‌گفت که خیلی خانواده پولداری‌اند و پدر و مادرش و آمریکا زندگی می‌کنند و احسان به ایران علاقه داشته و ترجیح داده درسش رو ایران بخونه و ایران ازدواج کنه خونشون رو که بهم نشون داد انقدر زیبا بود که حتی من تو رویا هم تصور نمی‌کردم.

بهم می‌گفت که خیلی دوستم داره و دلش می‌خواد هرچه زودتر با هم ازدواج کنیم و بریم آمریکا یه وعده‌هایی می‌داد که برای من تصورشم قشنگ بود اما همش دروغ بود نه اون خونه‌ای که نشون داده بود برای اون بود نه پدرش و مادرش آمریکا بودند حتی وضعش از منم بدتر بود اون خونه هم برای دوستش بود.

یه روز که هنوز کلاس شروع نشده بود می‌خواستم برم کلاس که دیدم احسان با یکی از بچه‌ها صداشون می‌یاد نرفتم و حرفاشون رو گوش دادم که احسان می‌گفت: غزل خیلی سادس همه رو باور کرده، آره بگم بیاد خونمون می‌یاد!

اونجا بود که از شدت ناراحتی و سادگی خودم گریه می‌کردم خودم رو فحش می‌دادم که چقدر ساده و احمق بودم که حرف‌های کسی که نمی‌شناسمش رو باور کرده بودم و اونقدر دوستش داشتم از اون لحظه به بعد ازش متنفر بودم وقتی احسان صدای گریه هامو شنید.

با دوستش اومد بیرون وقتی منو دید خشکش زد، تف انداختم رو صورتش و با گریه می‌گفتم: خیلی نامردی، تو آدم نیستی اونروز هر چی دلم خواست گفتم و رفتم خونه از همه کس و همه چیز بدم می‌اومد اونروزم بدترین روز عمرم بود از عشق متنفر شده بودم، دوست داشتم از همه‌ی مردا انتقام بگیرم دوست داشتم نابودشون کنم، از اونروز به بعد دیگه احسان رو ندیدم، تا اینکه…





معرفی و دانلود کتاب شمیم عشق | زینب مرادی | انتشارات آپامهر