معرفی کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر: کسب آرامش ذهنی در مواجهه با ناشناخته‌هاسوزان جفرز در کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر با ارائه‌ی دیدگاه‌هایی بدیع و تازه، به شما می‌آموزد که به جای ترس از ناشناخته‌ها و فرار از دشواری‌ها، با روحیه‌ای استوار به استقبال آن‌ها بروید، و در دل تاریک‌ترین موقعیت‌ها راهی به سوی نورِ موفقیت و سعادت بجویید.
درباره کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر:
کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر (Embracing Uncertainty) یکی از آثار تحسین‌شده‌ی سوزان جفرز (Susan Jeffers)، نویسنده و روانشناس فقید آمریکایی است. این اثر که نخستین بار در سال 2002 به انتشار رسید، حاوی نکاتی درخشان است که به افراد در امر مبارزه با مشکلات ناشی از افسردگی، اضطراب و البته نومیدی، کمکی شایان می‌کند.
عنوان فرعی کتاب، به خوبی گویای محتوای آن است: «کسب آرامش ذهنی در مواجهه با ناشناخته‌ها». ایده‌ی بنیادینی که سوزان جفرز بر پایه‌ی آن کتاب حاضر را به رشته‌ی تحریر درآورده، این است که اغلب ترس‌ها و اضطراب‌های طاقت‌فرسایی که در وجود آدمی سربرمی‌آورند و همچون موانعی محکم، سد راه موفقیت‌های وی می‌شوند، حاصل مواجهه‌ی ذهن با امور ناشناخته‌اند. جفرز در کتاب ابهام را در آغوش بگیر هدفی جز این نداشته که به شما نحوه‌ی مواجهه‌ی صحیح با امور ناشناخته‌ی اضطراب‌انگیز را یاد دهد.
«در آغوش گرفتن ابهام»، در واقع معنایی جز پذیرفتن جریان زندگی ندارد. سوزان جفرز در بخش‌های متعددی از کتاب خود، به طور ضمنی بر این نکته تأکید می‌کند که انسان باید عاشق خویش و سرنوشت خویش باشد. زیرا در این صورت کمتر امری می‌تواند به او آسیب وارد سازد. مرگ و چشم‌انداز مبهم آینده که به عنوان دو امر ناشناخته، مایه‌ی عذاب فکری و روانی ما می‌شوند، هنگامی که از نظرگاهی درست بررسی شوند، می‌توانند دقیقاً تأثیری عکس آنچه گفتیم در ما ایجاد کنند. در همین راستا، جفرز به ما می‌آموزد که «ذهن احتمالی» داشته باشیم، و در مواجهه با مسائل مبهم و نامعین، جنبه‌ی مثبت و منفی قضایا را توأمان ببینیم. مثلاً در برخورد با اضطراب ناشی از افکار منفی‌ای که در باب مرگ داریم، می‌توانیم به احتمالات مثبت نیز بیندیشیم، و مرگ را نه به مثابه‌ی نیستی و تباهی، بلکه به عنوان دروازه‌ای گشوده به جهانی بهتر تلقی کنیم.
آنچه ما به شکل مختصر گفتیم، تنها اشاره‌هایی گذرا به مطالب عمیقی‌اند که سوزان جفرز در کتاب ابهام را در آغوش بگیر بیان داشته؛ شکی نیست که فهم کامل اندیشه‌ی سازنده و جذاب نویسنده تنها با مطالعه‌ی دقیق اثرِ او ممکن می‌گردد. قصد این نوشتار کوتاه تنها معرفی اجمالی کتاب ابهام را در آغوش بگیر بود، و نه توضیح دقیق محتوای آن. به همین سبب بیش از این سخن را به درازا نمی‌کشانیم، و با ابراز این آرزو که از کتاب پیش رو به قدر کافی بیاموزید و لذت ببرید، مطلب حاضر را به پایان می‌بریم.
نکوداشت‌های کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر:
– یک کتاب فوق‌العاده! (Jack Canfield)
– دانش جفرز موهبتی واقعی است. (Marianne Williamson)
– سوزان جفرز بهترین راهنمایی است که هر فردی می‌تواند آرزو کند. (Wayne Muller)
کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر مناسب چه کسانی است؟
علاقه‌مندان به آثار روانشناختی و دوست‌داران کتاب‌های ژانر خودسازی، مخاطبین اصلی کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر از سوزان جفرز هستند.
با سوزان جفرز بیشتر آشنا شویم:
سوزان جفرز متولد سال 1938 و اهل کشور آمریکا بود. عمده‌ی شهرت وی ناشی از نگارش کتاب‌های انگیزشی و روانشناختی از قبیل «من از عهده‌اش برمی‌آیم»، «قلبمان را به روی مردان بگشاییم» و «ابهام را در آغوش بگیر» بود؛ آثاری که مطالعه‌شان سبب پیداییِ ذهنیتی شاداب در مخاطبین می‌گردد.
سوزان جفرز به تاریخ 27 اکتبر 2012، در سن 74 سالگی از دنیا رفت.
جملات برگزیده کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر:
– گاهی اوقات معجزه‌ای در بستر مصیبتی پنهان شده است.
– هیچ جهان دیگری وجود ندارد. این دنیای توست؛ این ضیافت توست.
– یک پایان خوش به ما بدهید تا ما یک داستان مصیبت‌وار دیگر بنویسیم.
– کسی که برای زندگی کردن هدفی داشته باشد، تقریباً هر چیزی را می‌تواند تحمل کند.
– هیچ‌کس نمی‌داند مرگ، که انسان‌ها در بیم خود آن را بزرگ‌ترین شر می‌پندارند، ممکن است بزرگ‌ترین خیرشان باشد.
در بخشی از کتاب صوتی ابهام را در آغوش بگیر می‌شنویم:
یکی دیگر از فواید ذهن احتمالی این است که کمک می‌کند از ناامیدی در امان باشیم. آیا چیزی خوب یا بد است؟ ممکن است باشد، ممکن است نباشد. این تفکر داستان شگفت‌انگیز آن دهقان قدیمی را به یاد می‌آورد که روزی متوجه شد اسبش به جنگل فرار کرده است. همسایه‌ها به او گفتند که چقدر بدشانسی آوردی که اسبت فرار کرده است. پاسخ دهقان این بود: «ممکن است اینطور باشد و ممکن است اینطور نباشد.» دو روز بعد اسب بازگشت و همراه خود اسب دیگری را آورد که در جنگل با او دوست شده بود. همسایه‌ها این بار گفتند چه خوش‌شانسی که دو اسب داری! پاسخ دهقان این بود که ممکن است اینطور باشد، ممکن است اینطور نباشد. چند روز بعد، پسر دهقان که در حال آموزش اسب جدید بود، پایش شکست…
