معرفی کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالیاین که نامرئی باشی یا نه، تماماً به خودت بستگی دارد! میشل کوئواس در کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی داستان پسربچه‌ای را به تصویر می‌کشد که بعد از مدت‌ها متوجه شده واقعی نیست! بلکه، تنها یک دوست خیالی است. گفتنی‌ست اثر حاضر در فهرست ده کتاب برتر مجله‌ی تایم قرار دارد.
درباره کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی:
تا به حال کسی را داشته‌اید که فکر شما را بخواند حتی پیش از این که خودتان بدانید در سرتان چه می‌گذرد؟ اصلاً همچین چیزی تا چه اندازه ممکن است؟ راستش را بخواهید این آرزوی هر آدمی است. این که کسی تا این اندازه او را بشناسد و این‌جوری دیده شود. منظورمان این است که همان‌طوری که واقعاً هستی، ببیندت. ما همه‌مان دلمان می‌خواهد یک نفر را پیدا کنیم که واقعاً بشناسدمان، کسی که همه‌ی عادت‌های عجیب‌وغریبمان را بداند و باز هم ما را بفهمد و در کنارمان بماند. شما تا به حال کسی را داشته‌اید که این‌جوری باشد؟ واقعاً ته‌دلتان را، آن‌جایی را ببیند که گاه‌و‌بی‌گاه خودتان هم می‌ترسید از آن باخبر شوید؟ امیدواریم داشته باشید. ژاک هم داشت. او همیشه فلور را داشت.
اما به نظر می‌رسید همه از ژاک پاپیه، البته به غیر از خواهر دوقلویش، فلور، بیزار بودند. بیزار که چه عرض کنیم، برای این که از کسی بیزار باشید، ابتدا باید او را ببینید، به ویژگی‌های او توجه کنید، و سپس چیزی برای بیزار بودن در او بیابید. اما کسی حتی پسرک داستان اعترافات یک دوست خیالی (Confessions of an Imaginary Friend) را نمی‌دید، چه برسد به این که بخواهد از او متنفر باشد! همه او را نادیده می‌گرفتند. اصلاً اجازه بدهید با سه‌چهارتا مثال قضیه را روشن‌تر کنیم.
وقتی کلاس ژاک پاپیه مسابقه فوتبال داشت و کاپیتان‌ها شروع به یارکشی می‌کردند، ژاک حتی انتخاب آخرشان هم نبود. همه می‌رفتند و بازی می‌کردند و او اصلاً انتخاب نمی‌شد. زمانی که معلم‌ها در کلاس سوالی می‌پرسیدند، زمانی که او می‌خواست به سوال پاسخ دهد، هیچکس کوچک‌ترین توجهی به او نمی‌کرد. حتی وقتی که دستش را بالا می‌گرفت و در هوا تکان می‌داد، باز هم چندان تفاوتی نداشت! یک مرتبه هنگامی که ژاک مشغول غذا خوردن بود، نزدیک بود یک پسر قلچماق رویش بنشیند و یک بار دیگر هم در صف اتوبوس که ایستاده بود، راننده در را به رویش بست؛ دنیا حتماً با او سر شوخی برداشته بود!
بااین‌همه، ماجرا در کنار فلور تفاوت داشت؛ خواهرش با باقی آدم‌های دوروبر فرق می‌کرد… آن دو شبیه یک روح بودند در دو بدن. همه‌چیز به همین منوال پیش می‌رفت تا این که ماجرایی تمام زندگی ژاک را در هم ریخت؛ او متوجه شده بود که فلور خواهرش نیست؛ دوستش هم نیست. بلکه ژاک، دوست خیالیِ فلور است! اما این که چطور شد که او چنین چیزی را کشف کرد، بماند برای زمانی که به این رمان گوش سپردید.
میشل کوئواس در این کتاب داستانی پرکشش را پیش روی مخاطبان جوان خود قرار می‌دهد که به این راحتی نمی‌توان از آن دست کشید! لحن طنز نویسنده از دیگر عواملی‌ست که دوچندان به جذابیت این اثر افزوده است. کتاب اعترافات یک دوست خیالی اولین بار در سال 2015 منتشر شده است.
فیلم اقتباس‌شده از کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی:
فیلمی با اقتباس از این اثر در شبکه‌ی تلویزیونی فاکس در حال ساخت است. اطلاعات بیشتری از این فیلم سینمایی موجود نیست.
جوایز و افتخارات کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی:
– نشان نقره‌ای لاک‌پشت پرنده (2021)
– در فهرست ده کتاب برتر مجله تایم (2015)
نکوداشت‌های کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی:
– برای پایان تلخ و شیرین آن دستمال در دست داشته باشید. (پابلیشر ویکلی)
– یک داستان دوست داشتنی و منحصربه‌فرد. (School Library Journal)
– داستانی هوشمندانه درباره‌ی پذیرش خود. (Good Housekeeping)
کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی مناسب چه کسانی است؟
نوجوانانی که به رمان‌های فانتزی علاقه‌مند هستند، از کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی لذت خواهند برد.
با میشل کوئواس بیشتر آشنا شویم:
میشل کوئواس (Michelle Cuevas) در سال 1982 در ماساچوست به دنیا آمد. اولین رمان او، نقاشی شاهکار یک فیل در سال 2011 منتشر و به زبان‌های آلمانی، عبری، تایلندی و چینی ترجمه شد. او از کالج ویلیامز فارغ‌التحصیل شد و دارای مدرک کارشناسی ارشد هنرهای زیبا در نویسندگی خلاق از دانشگاه ویرجینیا است و در آنجا نیز بورسیه هنری هونز را دریافت کرد. کوئواس در سال‌های اخیر کتاب‌های زیادی را به انتشار رسانده و نظر منتقدین را به خود جلب کرده است. آثار این نویسنده پرفروش به زبان‌های مختلفی ترجمه شده و مورد تحسین رسانه‌های معتبری قرار گرفته است. از دیگر کتاب‌های او که به زبان فارسی ترجمه شده می‌توان به «مردی که بطری‌های اقیانوس را باز می‌کرد» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی می‌شنویم:
به نظرم این اسم کمی شاعرانه‌ای است از ماجراهایی که در هشت سال اول زندگی در این دنیا از سر گذرانده‌ام. خیلی زود می‌روم سراغ فصل دوم. آنجا اعتراف خواهم کرد که در فصل اول واقعیت درست مثل هیکل کش‌آمده‌ی فرانسوای سوسیسی کمی اغراق‌آمیز است. اغراقی که می‌کوشم به آن کلمه‌ی «همه» برمی‌گردد. حساب سه نفر را باید از «همه» سوا کرد. مامان، بابا، خواهر دوقلویم فلور.
اگر دقت کرده باشید حتماً متوجه شده‌اید که اسم فرانسوامان را در این فهرست نیاورده‌ام.
یک پسربچه و حیوان خانگی‌اش بدون شک بهترین نمونه یک زوج جدانشدنی محسوب می‌شوند. مثل کره و عسل، مثل پای راست و چپ، مثل نمک و فلفل، اما…
رابطه من با فرانسوا بیش تر مثل این است که یکی مشتش را در عسل فرو کند و بعد بکوبد توی دهنت. مثل این که پای چپت توی تله خرس گیر کند. مثل این که دستت با کاغذ ببرد و رویش نمک بپاشند. فکر کنم قضیه دستتان آمده باشد. اگر راستش را بخواهید همه‌اش هم تقصیر فرانسوا نیست؛ بخت چندان بارش نبوده. مثلا فکر کنم کسی که مسئول ساختن حیوانات است، موقع چسباندن پاهای کوتاه و خپل فرانسوا به بدن دراز موزی شکلش، حواسش خیلی جمع کار نبوده. شاید اگر شکم ما هم موقع راه رفتن زمین را جارو می‌کرد، مثل او بداخلاق می‌شدیم.
اولین باری که فرانسوا را به خانه آوردیم هنوز توله کوچکی بود. خواهرم را بو کشید و نیشش باز شد. بعد من را بو کشید و شروع کرد به واق واق کردن.
معرفی و دانلود کتاب صوتی اعترافات یک دوست خیالی | میشل کوئواس | کتاب‌های درگوشی
