معرفی کتاب صوتی نجات سایهدارا دکس در کتاب صوتی نجات سایه داستان دختر کوچولویی به نام تیلور را روایت می‌کند که عاشق گربه‌هاست اما مادرش به او اجازه نمی‌دهد حیوان خانگی داشته باشد. همه چیز به همین منوال پیش می‌رود تا این که تیلور بچه گربه‌ای را در حیاط خانه پیدا می‌کند… نویسنده در کتاب حاضر به کودکان مفهوم حیوان‌دوستی را آموزش می‌دهد.
درباره کتاب صوتی نجات سایه
همه‌ی خواسته‌ی تیلور این بود که صاحب یک گربه شود. او علاقه‌ی عجیب‌وغریبی به گربه‌ها داشت اما مادرش فکر می‌کرد که تیلور برای مراقبت از یک حیوان خانگی زیادی کوچک است. دختر کوچولوی قصه‌ی ما دیگر نمی‌دانست باید چه کاری انجام دهد تا به مادرش ثابت کند که از عهده‌ی نگهداری یک حیوان خانگی بر می‌آید.
مدتی به همین منوال گذشت. از تیلور اصرار و از مادرش انکار. یک روز که تیلور در حیاط خانه نشسته و دست زیر چانه‌اش زده بود و به گربه‌ها فکر می‌کرد، ناگهان صدای میومیوی گربه‌ای را شنید. با خود گمان کرد از بس که به گربه‌ها فکر کرده حتماً خیالاتی شده! اما نه، انگار راستی راستی یک گربه‌ی زخمی میان بوته‌ی گل رز گرفتار شده بود.
تیلور به سراغ گربه رفت. حیوان طفلکی بدنش خونی بود و پایش آسیب دیده بود. تیلور تصمیم گرفت به همراه مادرش گربه را به دامپزشکی برساند. راستی نزدیک بود فراموش کنیم بگوییم. دختر مهربان قصه‌ی ما اسمی هم برای گربه انتخاب کرد: سایه…
آیا تیلور موفق می‌شود به سایه کمک کند؟ آیا سایه صاحبی دارد؟ مادر تیلور بألاخره اجازه می‌دهد دخترش از یک حیوان خانگی نگهداری کند؟ این‌ها سوالاتی‌ست که برای یافتن پاسخ‌شان باید به کتاب نجات سایه (Saving Shadow) گوش بسپارید. دارا دکس در این کتاب داستانی از دوستی و مهربانی را روایت می‌کند؛ قصه‌ای که به کودکان مفاهیم مسئولیت‌پذیری، مراقبت و البته حیوان دوستی را آموزش می‌دهد.
یگانه حیدرنژاد ترجمه‌ی داستان نجات سایه را برعهده داشته و محمد طالشیان و نرگس داغمه‌چی خوانش آن را برعهده داشته‌اند.
کتاب صوتی نجات سایه مناسب چه کسانی است؟
دارا دکس کتاب صوتی نجات سایه را برای کودکان 5 تا 8 سال نوشته است.
در بخشی از کتاب صوتی نجات سایه می‌شنویم
مادر همون لحظه از خونه خارج شد و زودتر از دخترک جواب داد: “نه! تیلور هنوز آمادگی نگهداری از یک حیوون خونگی رو نداره. ”
آقای گارسیا سبد حمل حیوون‌ها رو باز کرد و تیلور بشقاب پر از تن‌ماهی رو داخلش گذاشت. بعد سبد رو نزدیک گربه گذاشت تا بوی تن ماهی کاملا به بینی گربه برسه. همگی چندین قدم عقب رفتن و منتظر موندن. گربه‌ی کوچولو به آرومی از زیر طاقچه بیرون خزید، دماغش رو چین داد و بو کشید. بوی دلنشین ماهی تازه گربه‌ی گرسنه رو وسوسه کرد. به آرومی وارد سبد شد و بلافاصله مادر در رو بست و گربه رو اونجا گیر انداخت.
اول سایه کمی ترسید و تعجب کرد اما بعد از مدتی مشغول خوردن ماهی خوشمزه شد و ساکت و آروم همون جا نشست.
گروه نجات، سایه رو به دامپزشکی بردن. خانوم دامپزشک اول گربه رو کاملا تمیز کرد و لکه‌های تمشک‌ها رو از بین برد، بعد با دقت اون رو معاینه کرد.
