دسته‌بندی نشده · ژوئن 14, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب عرش عشق | سارا عباسی | انتشارات ندای الهی



معرفی کتاب عرش عشقکابوس بیست و پنج سال قهر و کینه خانوادگی به رویایی عاشقانه بدل می‌شود! سارا عباسی در کتاب عرش عشق ماجرای دلبستگی‌های دختر پُر شر و شوری به نام شایلی را روایت می‌کند که با حضورش در خانه آبا و اجدادی، رنگ و بوی تازه‌ای به عشق‌های قدیمی و فراموش‌شده می‌بخشد. او تا به حال خانواده پدریش را ندیده است اما حالا برای اولین بار با عمه دیبا و پسرهایش آشنا می‌شود و احساسات متفاوتی را تجربه می‌کند.

درباره‌ی کتاب عرش عشق

چه قصه‌ی بی‌انتهایی است این قصه‌ی عشق، غیر قابل توقف می‌تازد، عاشق را تا به عرش می‌رساند و آن‌گاه که ردپایش بر قلبی بیفتد دیگر تا ابد پاک‌شدنی نیست. عرش عشق رمانی پر ماجرا و سراسر احساس نوشته سارا عباسی است که چند روایت عاشقانه از قدیم تا به امروز را دنبال می‌کند.

این رمان داستان تکرار تاریخ و چرخش سرنوشت است که تا ابدیت ادامه دارد اما برای هر کس به شکل تازه‌ای اتفاق می‌افتد. رمان عرش عشق داستان‌های چند جوان است که از یک خانواده هستند اما در کنار هم بزرگ نشده‌اند و بعد از سال‌ها، برای اولین بار یکدیگر را ملاقات می‌کنند. این آشنایی، روابط و ماجراهای جالبی را به وجود می‌آورد که روند داستان را جذاب و خواندنی می‌کنند.

شایلی دختر پر انرژی این رمان، وقتی با پسر عمه‌هایش روبه‌رو می‌شود، شخصیت هر کدام را متفاوت می‌بیند. برادرهایی که دنیاهای متفاوتی با یکدیگر دارند. آرمان پسر خنده‌‌رو و پرجنب‌وجوشی که غمی پنهان درونش وجود دارد و هرشب کابوس‌های عجیبی می‌بیند و هومان که برخلاف برادرش بسیار ساکت و درونگرا به نظر می‌رسد.

شایلی از مدت‌ها قبل به هومان دل می‌بندد؛ غافل از اینکه او پسرِ عمه‌اش، یعنی عمه دیبا است. روژان، دوست شایلی از این احساس باخبر است و کم‌کم پای خودش نیز به این ماجرا باز می‌شود. با آشکار شدن این قضیه و آمدن شایلی به خانه پدری، داستان کتاب وارد رخدادهای تازه‌ای می‌شود و همه چیز تغییر می‌کند.

خواندن کتاب عرش عشق به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه ایرانی از داستان سراسر احساس این کتاب، لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب عرش عشق می‌خوانیم

بلند شد و گوشی به دست ببخشیدی گفت تا به بهانه‌ی تلفن حرف زدن و با حال خراب خود را به در رساند. با لباس قرمز کوتاهی که به تن داشت در این فصل نه تنها سردش نبود بلکه احساس گرما، خفگی‌اش را تشدید می‌کرد. از در که بیرون زد، روی چمن‌های خیس از بارانی که مدتی قبل قطع شده بود بی‌اهمیت به اینکه کفش‌های پاشنه بلندش گلی شدن راه رفت…

تند تند نفس عمیق می‌کشید تا هیجانی که دقایقی پیش به بی رحمانه‌ترین شکل ممکن به جانش افتاده بود را کنترل کند. در آخر تنها کاری که برای آروم کردن خودش به ذهنش رسید زنگ زدن به روژان بود روژانی که مثل هر زمانی که بهش احتیاج داشت با اولین بوق آزاد در دسترس بود.

– بَه، شایلی خانوم صدات از اون بالا بالاها میاد رفتی خونه‌ی عمه نیاورون نشینت؟

با صدایی که انگار یه کوله بار از بغض روی تارهای صوتی‌اش نشسته، بغضی که دلیلش را نمی‌دانست از خوشحالی بود یا از درد ویرانی آرزوهایش، لبخندی شیرین اما تلخ زد و چشمهایش را بست و پر شد از هُرم و حس لحظه‌ی دیدار عالیجناب، مرد تنها… هومان…

– اسمش هومانِ!
– علیک سلام… اسم کی هومانه؟
– نویسنده س!
– کی؟

چشم هایش را روی هم گذاشت تا شاید حال آشفته‌اش کمی آرام بگیرد…

– شایلی! الان مگه نباید مهمونی باشی؟ پس کجا رفتی؟ کیو دیدی؟ دِ حرف بزن دیگه، یه چی بگو معلوم شه لال نیستی.

بی فایده بود، نفس هایش عادی نمی‌شدند حتی اگر با روژان حرف میزد… ‌استرسش کاهش نمی‌یافت و لرزش بدنش قطع نمی‌شد.

-‌ ای لال از دنیا بری، بنال ببینم کجایی؟
– عالیجناب…
– خب؟
– پسر عممه!





معرفی و دانلود کتاب عرش عشق | سارا عباسی | انتشارات ندای الهی