معرفی و دانلود کتاب کافه‌ها | محدثه خلیلیان | انتشارات سارات



معرفی کتاب کافه‌هاآنچه محدثه خلیلیان، نویسندۀ کتاب کافه‌ها برایمان روایت می‌کند، داستان دختری به نام نرگس است که عصرها روی صندلی کافه‌ها می‌نشیند و آدم‌هایی را تماشا می‌کند که هر روز مسیری تکراری را طی می‌کنند. یک روز بر حسب اتفاق عارف، پسری که چشم تمام دخترهای دانشکده را گرفته، به کافه می‌آید و این دو مدتی باهم صحبت می‌کنند. میان نرگس و عارف رابطه‌ای عاطفی شکل می‌گیرد و دختر تجربه‌هایش را برایمان تعریف می‌کند.

کتاب کافه‌ها برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن کتاب کافه‌ها را به علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه ایرانی توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب کافه‌ها می‌خوانیم:

من این‌جا می‌توانم بفهمم که آدم‌ها چقدر متفاوتند از نظر قیافه، پوشش، طرز فکر… این‌ها همه‌اش برای نوشتن به من کمک می‌کند. حس می‌کردم عارف سوال‌های زیادی برای پرسیدن دارد اما همین‌طور با تعجب نگاهم می‌کرد و از این همه بلبل زبانی من به وجد آمده بود، گفت: آفرین، چقدر خوب، حالا چقدر تا الان موفق بودی؟ تونستی سوژه مناسبی برای نوشتن پیدا کنی؟

این حجم از آرام بودن و حتی لبخند زیرکانه‌ی عارف من را به وجد آورد و انگار یک حسی در وجودم می‌گفت: این بهترین کسی هست که می‌شه بابت همه چیز رویش حساب کرد. انگار تمام تلاشم برای نوشتن داشت درست پیش می‌رفت. آن‌قدر سرگرم صحبت بودیم که متوجه گذشت زمان نشدیم. با تمام این حرف‌ها آن روز هم تمام شده بود و عارف هم باید می‌رفت، موقع خداحافظی با این‌که کنار تعدادی از دوستاش قرار گرفته بود یک جور دیگه‌ای نگاهم می‌کرد و من حس می‌کردم باید کمی از این نگاه بترسم چون با هر بار نگاهش من بیشتر و بیشتر دلم می‌لرزید. با این‌که لحظات کنار هم بودنمان خیلی کم بود اما نگاه و صحبت‌هایش بد به دلم نشسته بود. عارف حتی بیرون کافه وقتی داشت سوار موتور می‌شد که برود باز هم برگشت و به عقب نگاه کرد، از پشت موتور چنان خیره نگاهم می‌کرد که انگار می‌خواست چشمانش را کنارم جا بگذارد اما یک بار دیگر دستش را برای خداحافظی بالا آورد و برایم دست تکان داد.

آن روز بیش از چیزی که لازم بود در کافه نشستم اما انگار تمام فکرم پیش عارف مانده بود. عارف علاوه‌ بر زیبایی ظاهری انگار یک زیبایی درونی هم داشت که همه رو مجذوب خودش می‌کرد و من دلم می‌خواست آن را کشف کنم. یک حسی توی تمام وجودم فریاد می‌زد و بهم می‌گفت: سوژه‌ی جدید فیلم‌نامه‌‌ام عارف رو پیدا کردم. اصلی‌ترین سوژه در کنارم بود و من مدت‌ها در خیابان دنبالش می‌گشتم، باید تا ته مسیر زندگی باهاش همراه می‌شدم.
فهرست مطالب کتابپیش گفتار
من کیست؟
و حالا من
16 مرداد
دفاع
سعید
به خاطر تو
همکاری سعید
مسافرت
دفاع 2
عکس
تجربه اول
امتحان
همیار
ادبیات
خواستگاری
ساخت کار دانشجویی
نرگس جان (صمیمیت)
تابستان
تیزرعارف
24مهر
ادکلن
استاد
پایان فوق دیپلم
دلگیر
تولد
مسافرت 2
فارغ التحصیلی عارف
تولد عارف
عکس پروفایل
ست کردن
برگشتن به جمع
حسادت
دوست دارم
ادامه فهرستمشخصات کتاب الکترونیکقیمت نسخه الکترونیک





معرفی و دانلود کتاب کافه‌ها | محدثه خلیلیان | انتشارات سارات