دسته‌بندی نشده · آوریل 5, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب کنار دریا | ورونیک اولمی | انتشارات چترنگ



معرفی کتاب کنار دریامادری که عاشق فرزندان خود است و به جهان بیرون هیچ اعتمادی ندارد… ورونیک اولمی در کتاب کنار دریا داستان مادری تنها و دو پسرش را روایت می‌کند که راهی سفری به کرانه‌ی دریا می‌شوند. این کتاب در سال 2002 برنده‌ی جایزه‌ی کتاب‌اولی‌های آلن فورنیه شده است و از جمله کتاب‌های پرفروش در فرانسه و آلمان بوده است.

درباره‌ی کتاب کنار دریا:

«مادری دو پسر کوچک خود را به شهربازی می‌برد و برایشان چیپس می‌خرد، پیش از آنکه…» این خبر کوتاه در روزنامه توجه ورونیک اولمی (Véronique Olmi) را به خود جلب می‌کند و سرآغاز نگارش رمانی کوتاه می‌شود که جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های سال 2001 فرانسه و آلمان بوده و به 15 زبان ترجمه شده است.

کتاب کنار دریا (Beside the Sea) با سفر در آخرین اتوبوس شب شروع می‌شود. کوین، پسر کوچک‌تر، خوشحال و کنجکاو است، و پسر بزرگ‌تر، استان، نگران و آشفته. خبری در راه است. مادر هیچ توضیحی به آن‌ها نداده، فقط بهشان گفته که قرار است دریا را ببینند. اما از همان سطرهای ابتدایی می‌توان حدس زد که اتفاق خوشایندی در انتظار این زن و دو فرزندش نیست.

اولمی که به گفته‌ی خود، هدفش «تلاش برای رسیدن به انسانیت در کشاکش امور غیرانسانی است»، با نگارش این رمان از زاویه‌ی دید مادری سخن می‌گوید که در شرف تصمیمی هولناک است. این مادر فرزندانش را بیش از هر چیز در این دنیا دوست دارد، اما تاب تحمل رنج کشیدن آن‌ها را در این جهان بی‌رحم ندارد. مادر کتاب کنار دریا بناست آن سویه‌ی مهر مادری را به تصویر بکشد و مخاطب را با افکاری دردناک مواجه کند.

اقتباس‌های فرهنگی از کتاب کنار دریا:

در سال 2007، کتاب کنار دریا در قالب تک‌گویی در لندن روی صحنه رفت.

افتخارات کتاب کنار دریا:

– برنده‌ی جایزه‌ی کتاب‌اولی‌های آلن فورنیه در سال 2002

نکوداشت‌های کتاب کنار دریا:

– تداعی دلخراش بیماری روانی، و زنی که توانایی تحمل بار مادری را ندارد… تصویری که به‌شکل عجیبی همدلی ما را برمی‌انگیزد. (لیونل شرایور)
– پرتره‌ای مسحورکننده… کتابی که باید خوانده شود. (نیکلاس لزارد)
– کتاب کنار دریا داستانی هیجان‌آور و تأمل‌برانگیز است درباره‌ی اینکه چگونه عشق مادر به فرزندانش می‌تواند خطرناک‌تر از جهان تاریکی باشد که او می‌خواهد فرزندانش را از آن دور نگه دارد. (راونا ترد پلیس)

کتاب کنار دریا برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این رمان را به کلیه‌ی علاقه‌مندان به ادبیات فرانسه پیشنهاد می‌کنیم.

با ورونیک اولمی بیشتر آشنا شویم:

نویسنده‌ی فرانسوی کتاب حاضر در سال 1962 متولد شد. ورونیک اولمی در رشته‌ی هنرهای نمایشی تحصیل کرد و به‌عنوان دستیار کارگردان با گابریل گران و ژان‌لوئی بوردون همکاری کرد. اولمی، پیش از نگارش رمان کنار دریا، نمایشنامه‌نویس بود.

در بخشی از کتاب کنار دریا می‌خوانیم:

حق با من بود که از قبل فکر بارانی‌ها را کردم. وقتی از اتوبوس پیاده شدیم، با چه چیزی مواجه شدیم! کوین گفت از چراغ‌ها باران می‌بارد. استان مسخره‌اش کرد. به نظر من بامزه بود. از چراغ‌های خیابان باران می‌بارد، حق با توست کوین. دلم خواست همین حالا روز روشن می‌شد! کاملاً گم شده بودم. سنگین بودم. نمی‌دانستم کجای این شهر غریب هستم؛ اما همان کاری را کردم که آن‌هایی که مسیرشان را می‌شناسند انجام می‌دهند و کسانی که با ما از اتوبوس پیاده شده بودند را دنبال کردم. انگار همه‌ی آن‌ها بدون تردید داشتند به یک‌جا می‌رفتند. پسرها هرکدام با یک دست به من آویزان شده بودند و با دست دیگر ساک‌های ورزشی را گرفته بودند. برایشان خیلی سنگین بود؛ اما از وقتی استخوان ترقوه‌ام شکست، بلند کردن هرچیزی برایم مشکل است.

باید از خیلی وقت پیش در این شهر باران باریده باشد. احساس می‌کردیم روی انبار هیزم راه می‌رویم، نه روی پیاده‌رو؛ مگر اینکه آن جا شهری بدون پیاده‌رو می‌بود. با خودم فکر کردم آیا ما را با کفش‌های گلی‌مان در هتل راه می‌دهند. مردم اینجا چه‌کار می‌کردند؟ از شن دریا که بگذریم، خانه‌هایشان باید پر از گل‌وشل باشد. دریا، مطمئناً آن را نمی‌دیدیم؛ اما صدایش را هم نمی‌شنیدیم. وقتی تصور کردم ممکن است اشتباه کرده باشم، سردرد بدی گرفتم. اگر دریایی نبود، چطور می‌توانستم در این شهر پر از گل‌و‌شل دوام بیاورم؟ چون با خودم عهد کرده بودم که بچه‌ها باید دریا را ببینند. ماجرا همین بود، باید این‌طور می‌شد.

به میدانی رسیدیم و مردم کم‌کم جدا شدند. هرکس به سمت مسیر خودش رفت. مطمئناً در مرکز شهر بودیم. بزرگ بود یا کوچک، نمی‌توانستم بفهمم. هوا خیلی تاریک بود. باران خیلی سرد بود. احساس می‌کردیم وسط ناکجاآباد هستیم. تقریباً با پسرهایم تنها بودم و شهر تبدیل به یک معما شده بود. نمی‌دانستم کدام مسیر را انتخاب کنم، از کجا باید عبور کرد، چه چیزی ما را دور می‌کرد، چه چیزی ما را نزدیک می‌کرد. همه‌چیز بی‌حرکت بود و هرچه آرام‌تر می‌شد، بیشتر احساس غریبگی می‌کردیم.





معرفی و دانلود کتاب کنار دریا | ورونیک اولمی | انتشارات چترنگ