دسته‌بندی نشده · می 14, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب یک رمان بسیار کوتاه | وسوالاد گارشین | انتشارات ایماد



معرفی کتاب یک رمان بسیار کوتاهوسوالاد گارشین از مشهورترین و تاثیرگذارترین نویسندگان کلاسیک قرن نوزدهم روسیه، سرگذشت تلخ و واقعی خود را از جنگ و زندگی شخصی‌اش در کتاب یک رمان بسیار کوتاه روایت می‌کند. گفتنی‌ست از طریق این داستان می‌توان به بعضی از جنبه‌های زندگی مردم روسیه در قرن نوزدهم نیز پی برد.

درباره‌ی کتاب یک رمان بسیار کوتاه:

این اثر ادبی یک داستان کوتاه تراژیک است که وسوالاد گارشین (Vsevolod Mikhailovich Garshin) این داستان را در قرن نوزدهم میلادی و در زمان روسیه‌ی تزاری به تصویر می‌کشد. نویسنده در این داستان به طور مستقیم خواننده‌ی خود را مورد خطاب قرار می‌دهد و او را با خود همراه می‌نماید تا جایی که حتی بعد از چندین قرن خواننده می‌تواند با وی احساس همزادپنداری داشته باشد.

کتاب‌های وسوالاد گارشین بیشتر به خاطر داستان‌های کوتاهش مورد توجه قرار گرفته است؛ چرا که وی شکل و ساختار هنری خاصی به ادبیات کلاسیک روسیه بخشید و در ادامه نیز آنتون پاولوویچ چِخوف به گسترش این نوع سبک ادبی در نوشته‌های خود اقدام نمود.

به علاوه گارشین فردی صلح طلب، انسان دوست و ضد جنگ بود اما مجبور شد تا در جنگ امپراطوری روسیه علیه عثمانی (1877–1878) شرکت نماید. جنگی که میان عثمانی و ائتلاف مسیحی ارتدکس شرقی به رهبری امپراتوری روسیه رخ داد و در نهایت با شکست عثمانی در این جنگ، چندین کشور در منطقه‌ی بالکان تشکیل شد. به واسطه‌ی صدمات روحی، عاطفی و جسمی شدید وی از این جنگ، یک سال پس از نگارش این داستان وسوالاد گارشین خودکشی نمود.

کتاب یک رمان بسیار کوتاه اولین داستان از یک روایت سه گانه، تراژیک را تشکیل داده است؛ این خط داستانی از قرن نوزدهم با داستان (یک رمان بسیار کوتاه) شروع شده، با داستان (خاطرات تظاهر به عزاداری مارینا) از قرن بیستم ادامه داشته و در پایان با داستان (آخرین روزهای پدر) در قرن بیست و یکم خاتمه می‌یابد.

کتاب یک رمان بسیار کوتاه مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه و دوستداران ادبیات روسیه از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب یک رمان بسیار کوتاه می‌خوانیم:

ماه ژانویه نزدیک و زمستان بسیار سرد است. بیرون از خانه، آن موقع است که فرد متوجه احوال مردم فرودست می‌شود که از سرما چه می‌کشند. مثل نوکر و کلفت‌ها، پاسبان‌های ساده و از این دست انسان‌های بیچاره که حتی نمی‌توانند یک لانه موش گرم برای خودشان پیدا کنند. آن موقع است که انسان این شرایط سخت را درک می‌کند، البته من هم همینطور.

نه بخاطر اینکه من جایی گرم و نرم برای خود پیدا نکرده‌ام، بلکه بخاطر اینکه می‌توانم آن شرایط را بخوبی متصور بشوم.

در واقع، نمی‌دانم برای چه من در یک ساحل سوت و کور سرگردان هستم در حالی که فانوس‌های کنار ساحل سو سو می‌زنند، اگر چه باد به درون فانوس‌ها می‌تازد و شعله‌های آن را به رقص وا می‌دارد؛ اما از نور ضعیف فانوس‌ها حتی قصر مجلل و به ویژه پنجره‌های آن تاریک تر به نظر می‌آیند، از آینه‌های درون فانوس‌ها به شدت تاریکی منعکس می‌شود.

باد زوزه‌کشان و ناله‌کنان بر روی رود یخ زده‌ی نِوا می‌تازد، از درون گردباد زنگی به گوش می‌رسد (دینگ دانگ، دینگ دانگ). این همان صدای ناقوس کلیسای جامع است. هر ضربه‌ای که بر ناقوس عذا برخورد می‌کند، همزمان شده است با برخورد پای چوبی من بر روی گرانیت یخ زده‌ی پیاده رو، و در همان لحظه نیز ضربه‌ای بر قلب بیمار من وارد می‌آید.

من مجبور هستم خودم را به خوانندگان اینگونه معرفی نمایم. مردی هستم با یک پای چوبی، شاید شما خواهید گفت که من از چارلز دیکنز تقلید می‌کنم، آیا شخصیت (سالیس وِگ) در رمان (دوست مشترکمان) را به خاطر می‌آورید؟





معرفی و دانلود کتاب یک رمان بسیار کوتاه | وسوالاد گارشین | انتشارات ایماد