دسته‌بندی نشده · آوریل 9, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب اشک و آه: مجموعه داستان | صادق صالحی



معرفی کتاب اشک و آه: مجموعه داستانصادق صالحی در کتاب اشک و آه ما را با مجموعه داستانی روبه‌رو می‌کند که همگی از خاطرات خود او برخاسته‌اند. این داستان‌ها بیانگر احساسات تلخ و شیرین نویسنده‌ای نابینا هستند که حوادث را بدون به‌کارگیری حس بینایی درک کرده و آن را با شیوۀ بیان جذاب خود و بر اساس تفسیرهای شخصی‌اش روایت می‌کند.

دربارۀ کتاب اشک و آه:

داستان‌هایی که در کتاب اشک و آه در اختیار خواننده قرار می‌گیرند، داستان‌هایی بسیار ساده هستند و گرهی در مسیر روایت آنان وجود ندارد. نویسندۀ این اثر تلاش کرده است با بیانی روان و شیوا خاطرات خودش را در قالب داستان عرضه کند و از این طریق نکته‌هایی را به ما بیاموزد که در جریان زندگی به کار می‌آیند، هرچقدر هم که کوچک و ساده باشند.

آوردن شعر در کنار داستان شیوه‌ای بسیار کهن برای روایت‌پردازی است و ما در کتاب‌هایی چون گلستان نیز شاهد آن هستیم. صادق صالحی نیز بسیاری از این داستان‌ها را به اشعاری مربوط به داستان مزین کرده است. بهره‌گیری نویسنده از این سنت روایتگری کهن ایرانی نیز در این کتاب جالب‌توجه است.

نویسنده به ما وعده داده است که با خواندن این داستان‌ها قرار است گاهی بگرییم، گاهی بخندیم و بعضی وقت‌ها هم انگشت حیرت را به دندان بگزیم.

نکتۀ جالب‌توجه دیگر که نویسنده در مقدمۀ کتاب اشک و آه به آن اشاره می‌کند، بحث به‌کارگیری معلولان است. او که خود در سن هفت‌سالگی چشمانش را از دست داده است، از محدودیت‌ها و مشکلات معلولان می‌گوید و با بیان پیشنهادهایی سعی دارد که از تعداد سنگ‌های پیش‌پای این قشر بکاهد. در کنار فواید داستانی، توجه به این دغدغه‌ها و مسائل نیز از نقاط قوت این اثر به شمار می‌آید.

کتاب اشک و آه برای چه‌کسانی مناسب است:

اگر به خواندن داستان‌هایی کوتاه که رنگ و بویی از حقیقت نیز در آن‌ها دیده می‌شود علاقه‌مند هستید، کتاب اشک و آه انتخاب مناسبی برای شما است.

با صادق صالحی بیشتر آشنا شویم:

نویسندۀ کتاب اشک و آه که نابینا نیز هست، در سال‌های پس از بازنشستگی‌اش به نوشتن روی آورد و توانست چندین مجموعه داستان با همراهی نشرهای گوناگون منتشر کند. از آثار او می‌توان به مجموعه داستان «لبخند» و مجموعۀ دیگری به نام «خندۀ تلخ» اشاره کرد.

در بخش‌هایی از کتاب اشک و آه می‌خوانیم:

چند نفری به خانه ما آمدند گفتند: شیر علی آقا تا کنون به یاد نداریم چنین مصیبتی بوده شاید تو سهم آقا را بالا کشیدی و بنو خشمگین شده باشد که این بلا وارد آبادی شده است. گفتم: چرا بنو خشمگین شده؟

گفتند: «چرایش پیش تو است.» گفتم: «فکر نکنم بنو ناراحت باشد.» بردیا گفت: «این همه نذر بنو کردیم چه شد کجا رفت؟» اکبر گفت: «نگران نباشید جایشان امن است.» گفتم: «اکبر حرف بودار می‌زنی.»

اکبر: «من فقط یک بچه دارم اگر بچه‌ام خدای ناکرده طوری شود بنو را آتش می‌زنم و بلایی هم سرت می‌آورم که مرغان هوا به حالت گریه کنند.» گفتم: «مگر من قاتل فرزندانتان هستم؟»

مهدی‌: «یادت رفت هر اتفاق خوبی پیش می‌آمد تو و بنو همه‌کاره بودید ما هم سهم بنو و تو را جدا می‌گذاشتیم؟»

محسن‌: «بر گذشته‌ها صلوات بگو ببینیم امروز چه کنیم تا بیماری بیش از این خانواده‌ها را به عزا ننشاند؟» همه صلوات فرستادیم، چشم‌ها به دهان من دوخته شده بود تا نسخه رفع بیماری را صادر کنم، سرم را پایین انداختم با دست راست پشت گوشم را می‌خاراندم، مثل خر در گل گیر کرده بودم سکوت مرگ باری حاکم بود. گفتم: «بروید یک گاو زرد بیاورید زیر بنو بکشیم و خونش را به درخت بمالیم ان‌شاءالله رفع مصیبت می‌شود.»
فهرست مطالب کتابمقدمه
سخنی با خوانندگان
درخت مقدس
عشق نایاب
شبی در قبرستان
خاطرات یک مرده
نابینایی که در میان برف‌ها گم شد
آرامش در جنگل
مهمان ناخوانده
کرونا





معرفی و دانلود کتاب اشک و آه: مجموعه داستان | صادق صالحی