دسته‌بندی نشده · جولای 7, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید! | اوبرت اسکای | انتشارات پرتقال



معرفی کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید!اگر یک روز از خواب بیدار شوید و ببینید که پدر و مادرتان ناپدید شده‌اند چه کار می‌کنید؟! کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید! یک داستان ماجراجویانه و معمایی نوشته اوبرت اسکای است که با روایتی هیجان‌انگیز به سراغ شما می‌آید. این کتاب زندگی اوزی چهارده‌ساله را به تصویر می‌کشد که وضعیت عجیب و غریبی دارد و برای نجات والدینش باید از یک جادوگر کاربلد کمک بگیرد!

درباره کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید!

گاهی اوقات اتفاقات عجیب‌وغریبی در زندگی رخ می‌دهند که برای حل آن‌ها باید از ورد و جادو استفاده کرد! درست مثل اتفاقی که برای اوزی و والدینش افتاد و او را وارد یک ماجرای پیچیده و البته کمی خطرناک کرد!

اوزی در یک نه‌چندان عادی متولد شده که پدر و مادرش دانشمندان موفقی هستند و حالا، به خاطر کشف یک فرمول عجیب و غریب ناپدید شده‌اند و خبری از آن‌ها نیست! البته اوزی گاهی فکر می‌کند که والدینش دزدیده شده‌اند. اما مشکل اینجاست که نمی‌تواند موضوع را به پلیس گزارش کند! چراکه کار والدینش فوق سری بوده و هیچکس نباید از آن خبردار شود.

اوزی به دنبال یافتن رد پایی از پدر و مادرش به یک آگهی جالب در روزنامه برمی‌خورد که مربوط به فروش جادوست! او تصمیم می‌گیرد به سراغ رین جادوگر برود و هر طور شده با کمک او والدینش را پیدا کند. سرانجام ماموریت اوزی آغاز می‌شود و همراه با همکلاسی مهربان خود،‌ رین جادوگر و کلاغ رباتیکی او، در مسیر جدیدی از زندگی قدم می‌گذارد.

شما فکر می‌کنید چه بلایی سر پدر و مادر دانشمند اوزی آمده است و آخر این داستان چگونه تمام می‌شود؟!

کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید! (Wizard for hire) که اوبرت اسکار (Obert Skye) آن را نوشته است شما را به دل یک ماجراجویی متفاوت و هیجان‌انگیز می‌برد که سرشار از جادوست و از خواندن خط ‌به خط لذت می‌برید.

نکوداشت‌های جادو فروش: با 555 تماس بگیرید!

– انتخاب این رمان، انتخابی موفق است که یک داستان فانتزی جادویی را پیش رویتان قرار می‌دهد.( Thomas Jonte, Pensacola State College, FL)

– یک کتاب خواندنی جذاب که نتواستم آن را زمین بگذارم! اوبرت اسکای با هنرمندی بی‌نظیرش شما را محو این داستان می‌کند. (Deep Magic)

کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید! برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای همه نوجوانانی که از خواندن داستان‌های فانتزی، ماجراجویانه و معمایی لذت می‌برند، بسیار مناسب است.

با اوبرت اسکای بیشتر آشنا شویم

یکی از نویسندگان داستان‌های نوجوان که با روایت‌های فانتزی و ماجراجویانه خودش مورد استقبال قرار گرفته است، اوبرت اسکای نام دارد. نام اصلی این نویسنده آمریکایی رابرت فارل اسمیت و در دنیای نویسندگی با نام مستعار خودش فعالیت می‌کند و به شهرت رسیده است. ازجمله کتاب‌های این نویسنده می‌توان به «هرگز نمی‌توانم خداحافظی کنم»، «معجزه فراموشی» و «کاپیتان ازدواج» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید! می‌خوانیم

اوزی چهارده‌ساله شده بود. اما خودش نمی‌دانست، چون با اینکه عاشق یادگیری بود و ذهن کنجکاوی هم داشت، هیچ‌وقت شمار روزها را نگه نداشته بود. هوا کمی سردتر شد و بعد دوباره رو به گرمی رفت. تابستان هم جای خودش را به پاییز داد. زمان و تاریخ‌ها را از کتاب‌های پدر و مادرش یاد گرفته بود، ولی هیچ‌وقت روزها را نشمرده بود. هیچ ساعت، تلفن یا تلویزیونی نداشت که زمان را نشانش بدهند. بزرگ شده بود و دیگر پسربچه نبود. نوجوان شده بود و بیش از شش فوت قد داشت.

سال گذشته بیشتر وقتش را توی ساحل گذرانده بود، به امید اینکه سیگی را ببیند. اما دیگر او را ندید. راستش دیگر هیچ‌کس را در آن ساحل ندید.

اما در بقیه‌ی موارد اکتشافاتش موفق‌تر بود.

اوزی و کلارک، نقشه‌شان را از کلبه‌ی خزه‌پوش شروع کرده و پیش رفته بودند. اوزی دیگر فکر نمی‌کرد که توی دنیا تنهاست. او و کلارک خانه‌ها و جاده‌های زیادی را پیدا کرده بودند. در جهت شمالی هم یک شهر کوچک پیدا کرده بودند به اسم اوترراک که با آن‌ها پنج مایل فاصله داشت. اوزی روی سنگ‌فرشِ جاده‌ها راه رفته بود، به ویترین مغازه‌ها خیره شده بود و با هدف به‌تصویرکشیدن همه‌ی این‌ها به زندگی‌اش ادامه داده بود.

کلارک به درخت جدیدی که اوزی روی نقشه‌ی اصلی کشیده بود، نگاه کرد و گفت: «معرکه‌ست! نقشه‌کشی تو خونِته!»

«نه بابا، من فقط دوست دارم ببینم چی‌ها دور و بر خونه‌م هست.»

کلارک پرید روی نقشه که در واقع کاغذ مربع‌شکلِ بزرگی بود که از به‌هم‌چسباندنِ چند صفحه کاغذ سفید ضخیم درست شده بود. نقشه، همه‌ی نقاط ساحل و بقیه‌ی جهت‌ها را تا پنج مایل جلوتر نشان می‌داد. هرچند تک‌تک درخت‌ها و چاله‌ها را نشان نمی‌داد، اما اگر جای عجیب و یا چیز خاصی بود که می‌شد به کمکش راه را پیدا کرد، اوزی آن را نقاشی می‌کرد. مثل درختی که افقی رشد کرده بود، یا سنگی که شبیه کرگدنی خوابیده بود و بوته‌هایی که شبیه حلقه رشد کرده بودند. کلبه‌ی خزه‌پوش هم مثل خورشید نشسته بود وسط نقشه و مسیرهایی از کلبه تا جدیدترین بوته‌هایی که اوزی کشیده بود، رسم شده بود.
فهرست مطالب کتابفصل اول: حیف از این‌ روز آرام و روشن و آفتابی که خراب شد
فصل دوم: تو هیچ‌وقت توی جنگل تنها نبودی
فصل سوم: یادگاری‌های او
فصل چهارم: من کی‌ام؟
فصل پنجم: نیم‌نگاه اول
فصل ششم: هیچ‌وقت مثل الان بیدار نبودم
فصل هفتم: کار رو تموم کن
فصل هشتم: چه دنیایی بشه این دنیا!
فصل نهم: اتوبوس رو نگه دار
فصل دهم: من اینجا پیاده می‌شم
فصل یازدهم: تو ثروتمندی
فصل دوازدهم: متنفرم که کار به اینجا کشید
فصل سیزدهم: رفیق پلیس
فصل چهاردهم: همه دارن درباره‌ی تو حرف می‌زنن
فصل پانزدهم: جادوگر جویای کار
فصل شانزدهم: توی یه دقیقه، همه‌چیز به هم می‌ریزه
فصل هفدهم: تماس با سرنوشت
فصل هجدهم: پایان یک دوره
فصل نوزدهم: تازگی‌ها اتفاق‌های عجیبی افتاده‌
فصل بیستم: همه‌چیز رو بهت می‌گم
فصل بیست‌ و یکم: جنگل مال درخت‌هاشه
فصل بیست ‌و دوم: همه‌ی روز رو صبحونه بخوریم
فصل بیست ‌و سوم: فکر کی بود؟
فصل بیست‌ و چهارم: نقشه‌ی جدید
فصل بیست ‌و پنجم: دویل، دویل، دویل و دردسر
فصل بیست‌ و ششم: سؤال بسیار مهم
فصل بیست و هفتم: شکستن سکوت
فصل بیست ‌و هشتم: نمی‌دونم چی‌کار کنم؟
فصل بیست‌ و نهم: به آسمون نگاه کن
فصل سی‌ام: نسبتاً عاقل
فصل سی ‌و یکم: پنجره‌ی مربعی
فصل سی‌ و دوم: بیماری مرموز
فصل سی ‌و سوم: ناراحت
فصل سی ‌و چهارم: خراب‌کاری توی کلبه
فصل سی‌ و پنجم: لامپ‌ترکاندن
فصل سی ‌و ششم: لبنیاتش فرق داره
فصل سی‌ و هفتم: سعی کن بهش فکر نکنی!
فصل سی ‌و هشتم: بعضی از پیراهن‌ها فراموش نمی‌شن
فصل سی‌ و نهم: شیشه‌ها پایین
فصل چهلم: خنک بنوشید
فصل چهل ‌و یکم: رازی که برملا شد
فصل چهل‌ و دوم: تقاضای لطف
فصل چهل ‌و سوم: صداهایی از گذشته
فصل چهل ‌و چهارم: سفری به دوردست‌ها
فصل چهل‌ و پنجم: کجا رفتی؟
فصل چهل ‌و ششم: می‌تونستم سوار قطار شم
فصل چهل ‌و هفتم: خوابالو
فصل چهل ‌و هشتم: شاید دیگه باید باور کنیم
فصل چهل ‌و نهم: پیشروی در فضا
فصل پنجاهم: شخصیت‌های تقلبی
فصل پنجاه ‌و یکم: می‌دونم که فکرهای شیطانی توی سرته
فصل پنجاه ‌و دوم: نگرانی و امید
فصل پنجاه ‌و سوم: بوریتوها و فضولی
فصل پنجاه‌ و چهارم: دروازه‌های گورستان
فصل پنجاه ‌و پنجم: غول و تاریکی
فصل پنجاه ‌و ششم: خوبی از بدی
فصل پنجاه‌ و هفتم: تو همان چیزی هستی که می‌خوانی
فصل پنجاه ‌و هشتم: انگار صاعقه بهش خورد
فصل پنجاه ‌و نهم: وقتی فکرم جای دیگه‌ای باشه





معرفی و دانلود کتاب جادو فروش: با 555 تماس بگیرید! | اوبرت اسکای | انتشارات پرتقال