معرفی کتاب صوتی رستم و سهراب: مجموعه داستان‌های شاهنامه – جلد دومداستان تراژیک رستم و سهراب آنقدر مشهور و غمناک است که کمتر کسی آن را نشنیده است. کتاب صوتی رستم و سهراب نوشته‌ی محسن دامادی، دومین جلد از مجموعه داستان‌های شاهنامه ابوالقاسم فردوسی است. با انتخاب این کتاب بی‌نظیر، جذاب‌ترین داستان‌سرایی این شاعر بزرگ را با زبانی امروزی‌تر خواهید شنید.
درباره کتاب صوتی رستم و سهراب:
داستان رستم و سهراب یکی از غم‌انگیزترین و درعین‌حال قابل تامل‌ترین داستان‌های شاهنامه فردوسی (Ferdowsi) است. محسن دامادی (Mohsen Damadi) با قلم توانا و گیرای خودش، این داستان را به نثر و زبان امروزی برگردانده است. کتاب رستم و سهراب که دومین جلد از مجموعه داستان‌های شاهنامه فردوسی به‌شمار می‌رود، روایتگر مرگ سهراب به دست پدرش است. رستم که نمی‌داند سهراب پسر خودش است، او را فریب می‌دهد و در میان درگیری، پهلوی سهراب را پاره می‌کند. پس از آنکه این پهلوان نامی می‌فهمد حریف قدرتمند خود پسرش است، به سراغ کاووس می‌رود تا برای درمان زخم سهراب نوشدارو تهیه کند. اما کاووس با بدجنسی، نوشدارو را به رستم دستان نمی‌دهد و سهراب از بین می‌رود!
ساختار کتاب رستم و سهراب به این شکل است که دامادی، بخشی از داستان شاهنامه (Shahnameh) را به نثر ساده و زبان امروزی برگردانده و در ادامه ابیات مرتبط با همان بخش را از شاهنامه فردوسی، در کتاب آورده است.
گوش دادن به کتاب صوتی رستم و سهراب شما را به دنیای جدید و جذابی از روایت و داستان کهن ایرانی وارد می‌کند.
کتاب صوتی رستم و سهراب مناسب چه کسانی است؟
این کتاب برای همه افرادی که از گوش دادن به داستان‌های حماسی شاهنامه و اشعار حماسی کهن لذت می‌برند، مناسب است.
با محسن دامادی بیشتر آشنا شویم:
عرصه فیلم، ادبیات و نویسندگی ایران، از افراد توانمندی تشکیل شده است که با هنر بی‌نظیر خود، یادگارهای ارزشمندی را برجای گذاشته‌اند. محسن دامادی بدون شک یکی از این افراد توانمند و بی‌نظیر است که در آسمان نویسندگی و کارگردانی ایران می‌درخشد. او که بیشتر به دلیل فعالیت‌های سینمایی خودش مشهور است، فعالیت حرفه‌ای خود را با نویسندگی فیلم «آپارتمان شماره 13» آغاز کرد. همچنین دامادی در نگارش و تدوین مجموعه داستان‌های شاهنامه بی‌نظیر عمل کرده و آثار جذابی را با اقتباس از شاهنامه فردوسی نوشته است.
در بخشی از کتاب صوتی رستم و سهراب می‌شنویم:
شاه هرچه از دهانش درآمد به گیو و تلویحا به رستم گفت. شاید گیوِ بیچاره به هر زبانی بود حالی کرد که جناب رستم دیر حرکت فرمودند! کاوس گفت: رستم کی باشد که از فرمان من سرپیچی کند؟ اگر خنجرم دمِ دستم بود، همین الان سرِ او را مثل تُرَنج (میوه‌ی درختِ بالَنگ) می‌بُریدم!
که رستم که باشد که پیمانِ من
کُنَد سست و پیچد زِ فرمانِ من؟
اگر تیغ بودی کنون پیش من
سرش کَندَمی چون تُرَنجی زِ تَن
کاوس رو به طوس فریاد کشید: همین الان، هر دو نفر را ببر و زنده بر دار کن!
بفرمود پس طوس را شهریار
که رو، هر دو را زنده برکن به دار!
طوس جلو آمد تا مثلا با خشمِ ظاهری، دستِ رستم را بگیرد، ولی در دلش بود که رستم را موقتا از جلوی چشم شاه دور کند تا بعد با حیله و افسونی شاه را آرام کند.
بشد طوس و دستِ تهمتن گرفت
بدو مانده پرخاشجویان شگفت
که از پیشِ کاوس بیرون بَرَد
مگر کاندر آن تیزی افسون بَرَد
