دسته‌بندی نشده · مارس 12, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب ملکه‌ی سایه‌ها | دانیال باقریه | انتشارات گیوا



معرفی کتاب ملکه‌ی سایه‌هادانیال باقریه در کتاب ملکه‌ی سایه‌ها شما را با خانواده جسوری آشنا می‌کند که با شجاعت به دل ماجراهای ترسناک و عجیب می‌روند. کتاب پیش‌رو، پر از اتفاقات هیجان‌انگیز، ارواح و طلسم‌های سحرآمیز است. پس اگر شما هم مثل آلبرت شخصیت اصلی داستان ترسی برای ورود به عالم ماوراء ندارید، در زمان سفر کنید و به دنیای سایه‌های مخوف قدم بگذارید.

درباره کتاب ملکه‌ی سایه‌ها:

آلبرت میلر پسر سیزده ساله‌ای با قد و جثه‌ای متوسط و دارای تناسب اندام با مو‌های قهوه‌ای بود که در مدرسه سرفرانسیس واقع در نزدیکی محل سکونتش تحصیل می‌کرد. او روز‌های زیادی را در این مدرسه همراه با دوستانش از جمله دوست صمیمی‌اش جان پارکر پسری مو طلایی با قدی نسبتا کوتاه و جثه‌ای ریز نقش می‌گذراند. آن‌ها اوقات خوشی با هم داشتند. همه چیز بسیار عادی بود. تا اینکه خانواده آلبرت به دلیل شرایط کار پدرش مجبور شدند، شهر را ترک کنند و به روستایی در آن نزدیکی بروند.

خانه‌ جدید آن‌ها بسیار بزرگ بود و ساختاری قدیمی داشت و تقریبا معماری خانه به سبک قرون وسطی بود. همچنین سر تا پای خانه را گرد و غبار گرفته بود و مدت‌ها بود که کسی در آن جا زندگی نمی‌کرد. آلبرت به همراه خواهرش آنا مثل همیشه شروع به کنجکاوی کردند و با اتفاقات عجیبی در خانه جدید مواجه شدند.

آلبرت و آنا که عاشق ماجراجویی بودند، تصمیم گرفتند که از راز و رمز خانه سر در بیاورند. بعد از مدتی آن‌ها چیزهای عجیبی کشف کردند و در کتاب اسرارآمیزی که به دستشان رسید، حقایق جالبی درباره خانه و کسانی که قبلا در آن زندگی می‌کردند، دستگیرشان شد. اگر شما هم اهل هیجان و ماجراجویی هستید با آلبرت، آنا و دوستان جدیدشان در کتاب ملکه‌ی‌ سایه‌ها همراه شوید.

کتاب ملکه‌ی سایه‌ها مناسب چه کسانی است؟

اگر مشتاق خواندن کتابی ترسناک و پر از اتفاقات تکان‌دهنده و هیجانی هستید، این رمان پرماجرا را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب ملکه‌ی سایه‌ها می‌خوانیم:

آلبرت با احتیاط طلسم را در جای مشخص شده قرار داد، بعد شاخه‌ی درختی را پیدا کرد و سر تیز آن را بر کف دستش کشید. خون از دستانش جاری شد. همانطور که خون از دستش می‌چکید، دستش را روی طلسم مالید. سپس اورادی را که اسمیت گفته بود بر زبان آورد. همین که آخرین حرف را به زبان آورد، ناگهان چشمانش به سمت بالا رفت و جسم بی جانش به زمین افتاد.

در همین میان قبر جیمز اسمیت شروع به لرزیدن و ترک خوردن کرد. قبرش از هم شکافت و دستان مردی که از کثیفی سیاه شده بود از قبر بیرون آمدند و خود را از درون قبر بیرون کشید. عضلاتش هنوز خشک بودند او پس از دویست سال دوباره به حیات بازگشته بود. جیمز نفس عمیقی کشید و گفت: خونه… آماده باش که دارم میام. و به سوی خانه رهسپار شد.

آلبرت در هوا معلق بود و از بین لایه‌های سیاه و سفید گذشت و همانگونه که در هوا دست و پا می‌زد بر روی زمین افتاد. بله آلبرت مرده بود. درواقع جیمز جان آن را با حیات خودش مبادله کرده بود و حالا داشت با جانی که متعلق به آلبرت بود زندگی می‌کرد. آلبرت گیج و مبهوت از زمین بلند شد در ابتدا مقداری تلو تلو خورد ولی بعد از گذشت مدتی به آن عادت کرد و توانست تعادلش را بدست آورد. او دوباره وارد سرزمین ارواح شده بود ولی اینبار قرار نبود که سر ساعت خاصی به دنیا باز گردد. او محکوم بود تا ابد در این جهان باقی بماند…
مشخصات کتاب الکترونیکقیمت نسخه الکترونیک





معرفی و دانلود کتاب ملکه‌ی سایه‌ها | دانیال باقریه | انتشارات گیوا