دسته‌بندی نشده · آوریل 29, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق | امید شیخ باقری | نشر محتوای الکترونیک صاد



معرفی کتاب چند قدم بعد از خانه عتیقعاشقانه‌ای متفاوت از سرزمین ایران… کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق نوشته امید شیخ باقری سرگذشت عطا، مردی است که روزهای تلخی را می‌گذراند و در این میان به مرور خاطرات گذشته و ازدواج ناکامش می‌پردازد.

درباره کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق:

آیا می‌توانیم به آدم متفاوتی تبدیل شویم؟ کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق داستانی نوشته امید شیخ باقری است که به این موضوع می‌پردازد. عطا، شخصیت اول قصه علاقه بسیاری به همسرش دارد، اما رابطه این دو بدون مشکل نیست. عصبانیت‌های عطا و نگاه مالکانه‌اش در کنار سکوت و صبر عاطفه به ارتباطی فرسایشی تبدیل می‌شود. ازدواجی که با عشق شروع شده بود حالا در سرازیری افتاده و اتفاقاتی ناگوار را رقم می‌زند… . لازم به ذکر است که روایت کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق خطی نیست و گریزهای نویسنده به گذشته، این اثر را از سایر داستان‌های عاشقانه فارسی متمایز می‌کند.

کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق مناسب چه کسانی است؟

اگر به دنبال داستانی عاشقانه با حال و هوای معنوی هستید، این رمان را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق می‌خوانیم:

اوّل میدان، توی ترمینال اتوبوس‌ها از درِ عقب، سوار یکی از اتوبوس‌های میدان ولیّ‌عصر شدم. توی ردیف صندلی‌های دوتایی دنبال یک هم‌صحبت می‌گشتم. می‌خواستم سفره زندگی‌ام را جلو یک نفر پهن کنم. حرف بزنم و حرف، حرف بیاورد و ببینم اگر طرف حرف سرش می‌شود، به او بگویم که من… «من» چه؟ حرفی نداشتم. چه بگویم؟ مگر کسی باور می‌کند؟ مگر اصلاً خودم باور دارم، داشتم یا باور می‌کردم؟ مگر اصلاً باورکردنی بود؟

اتوبوس اوّل خط همیشه خلوت است. مسافرهای اتوبوس دوتا پیرمرد بودند توی قسمت مردانه که باهم نشسته بودند و یک مرد کارمندمانند که با دو پسرش توی یک ردیف صندلی دوتایی نشسته بودند. پسر بزرگ کنار پدر و پسر کوچک روی پای پدر نشسته بود. سرووضعشان سرووضع آدم‌هایی بود که دارند می‌روند عیددیدنی. ساعت‌مچی روی دست پدر، از چهار گذشته بود. سرم را برنگرداندم تا قسمت زنانه را ببینم. حدس می‌زدم که لابد ادامه این خانواده شاید خوشبخت، توی قسمت زنانه باشند؛ مادر و شاید یک دختر. شاید زنی چادری و مردد میان میان‌سالی و جوانی هم روی اوّلین ردیف از صندلی‌های قسمت زنانه نشسته بود. سرش را چسبانده بود به شیشه و نگاهش را دوخته بود به خیابان.

هنوز توی فکروخیال خودم بودم و ننشسته بودم که راننده اتوبوس پلّه‌ها را بالا دوید. پشت فرمان نشست و با نگاهی توی آینه وسط، گفت:

«بشین آقا نیفتی!»
مشخصات کتاب الکترونیکقیمت نسخه الکترونیک





معرفی و دانلود کتاب چند قدم بعد از خانه عتیق | امید شیخ باقری | نشر محتوای الکترونیک صاد