دسته‌بندی نشده · می 15, 2022 0

معرفی و دانلود کتاب چهل داستان از زائران صاحب الزمان (عج) | علی اکبر ورمزیاری | انتشارات میراث ماندگار



معرفی کتاب چهل داستان از زائران صاحب الزمان (عج)کتاب چهل داستان از زائران صاحب الزمان (عج) از علی اکبر ورمزیاری روایت چهل تن از اشخاصی است که با امام دوازدهم ملاقات کرده‌اند. بعضی از داستان‌ها حاصل ملاقات شخصی راوی با حضرت ولی عصر (عج) هستند اما بعضی دیگر از زبان اطرافیان این اشخاص نقل شده‌اند که این موضوع، جذابیت واقعه را افزایش می‌دهد.

کتاب چهل داستان از زائران صاحب الزمان (عج) مناسب چه کسانی است؟

اگر علاقه دارید روایت‌هایی واقعی از ملاقات با امام زمان را مطالعه کنید، این اثر را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب چهل داستان از زائران صاحب الزمان (عج) می‌خوانیم:

در سال هزار‌ و‌ سیصد‌ و‌ نوزده، به مکّه‌ی معظّمه مشرّف شدیم. اعمال حجّ را به‌جا آوردیم. به زیارت مدینه‌ی منوّره رفتیم. بعد از زیارت، به طرف نجد حرکت‌ کردیم. در این مسیر دو سیّد از خراسان نیز با ما بودند. در بین راه به سرزمینی رسیدیم که بسیار خشک و بی‌آب و علف بود. چند‌متری زمین را کندیم. مقداری آب جمع شد. حاجیان دیگر هم همین‌کار را کردند. شب را آن‌جا ماندیم. صبح شد. متوجه شدیم آن دو سیّد بین ما نیستند. جمعی از رفقا بین خیمه‌ها دنبالشان گشتند. ولی آن‌ها را پیدا نکردند. حاج‌سیّد‌علی، سفر را ادامه ندادند، همان‌جا ماندند و گفتند: باید از آن دو سیّد خبری شود. به امیر حاج اطلاع دادند. او نیز چند‌نفر از افراد خود را به دنبال آن‌ها فرستاد. چند‌نفر دیگر را هم به مکان قبلی، که آن‌جا مستقر بودند، فرستاد.

شب شد. مأموران مأیوس برگشتند. حجّاج سه روز به انتظار آن‌ها، آن‌جا ماندند. حوالی صبح روز سوّم دو سیّد را دیدیم که در کجاوه‌ای نشسته‌اند و با کار‌گزارشان، صحیح و سالم، به طرف ما می‌آیند. به استقبالشان رفتیم. پیاده‌ شدند. رفتند به خیمه‌ی حاج‌ عبد‌الحسین اصفهانی. خیمه‌ی ایشان از همه بزرگ‌تر بود. همه‌ی حاجی‌ها آمدند. درون و بیرون خیمه نشستند. کنجکاو بودند و منتظر. می‌خواستند بدانند علّت دیر آمدن آن دو چه بوده است؟ گفتند: کار‌گزار، بارهایمان را بسته و با قافله فرستاد. مشغول آماده‌کردن کجاوه شد. کارش به طول انجامید. ما آخرین کسی بودیم که راه‌افتادیم. دنبال سیاهی را گرفتیم و رفتیم. فکر می‌کردیم سیاهی قافله است. کمی که رفتیم، فهمیدیم راه را گم کرده‌ایم. سیاهی قافله نبود. سیاهی خار‌های صحرا بود. همان‌جا فرود آمدیم. شب را آن‌جا ماندیم.

صبح روز بعد، نماز صبح را خواندیم. جهت باد را گرفتیم و راه افتادیم. نصف روز راه رفتیم. هوا خیلی گرم بود. آب هم دیگر نداشتیم. شتر از حرکت ایستاد. طاقتمان طاق شد. چاره‌ای جز توقف نبود. امیدمان از دست رفت. آماده‌ی مرگ شدیم. با گریه و زاری از درگاه خدا استغفار کردیم. بعد از این‌که رشته‌ی امید از همه جا گسست، به حضرت ولی‌عصر متوسل شدیم.
مشخصات کتاب الکترونیکقیمت نسخه الکترونیک





معرفی و دانلود کتاب چهل داستان از زائران صاحب الزمان (عج) | علی اکبر ورمزیاری | انتشارات میراث ماندگار